(ع) …

#تحلیلی_بر_صلح_امام_حسن(ع)

#درسهایی_از_تاریخ
#سیاهکاریهای_بنی_امیه

✍#دکتر_فضل_الله_صلواتی


🔴چون امام حسن مجتبی(ع) به جای پدر نشست و مردم با او بیعت کردند، به امام مجتبی(ع) خبر رسید که سپاه معاویه از شام به طرف عراق در حرکت است. تا امام حسن(ع) و یارانش را سرکوب کند، امام حسن(ع) مردم کوفه را برای جنگ با معاویه آماده کرد. مغیرﮤ بن نوفل را به جای خود در کوفه گذاشت و به او فرمان داد که به تناوب رزمندگان را برای پیوستن به سپاه امام(ع) بفرستد و خود با لشکری مطلوب به طرف شام برای مقابله با سپاه معاویه حرکت کرد. در محلی به نام «دیر عبدالرحمان» اردو زد، پسرعمویش عبیدالله بن عباس را با دوازده هزار سپاهی کارآزموده و قاری قرآن و دوستداران علی(ع) برای جلوگیری از سپاه معاویه گسیل داشت، بدانسان که در جائی دیگر اشاره خواهد شد. در محلی به نام «مَسکِن» فرود آمد و امام(ع) به دنبال او راه افتادند و در محل «ساباط» فرود آمدند، معاویه با لشگریانش به مَسکِن نزدیک می‌شدند. درگیری‌هایی پیش آمد که موفقیت با سپاه عبیدالله عباس بود، چون شب فرا رسید، معاویه با همان دروغ‌ها و ترفندها و سیاهکاری‌ها که داشت برای عبیدالله پیغام فرستاد و به دروغ نوشت: «حسن بن علی برای صلح و پایان جنگ برای من پیام فرستاده و خلافت را به من واگذار می‌کند، اگر تو قبل از صلح به اطاعت من درآیی، از فرماندهان من خواهی بود. و یک میلیون درهم نیز به تو می‌پردازم و...» عبیدالله که پیش از آن در بصره فرزندان خوردسالش به دست ایادی معاویه کشته شده بودند و نهایت نفرت را از وی داشت، با این حال فریب خورد و شبانه به اردوی معاویه پناهنده شد. هنگام نماز صبح لشگریان که برای اقامة نماز منتظر عبیدالله بن عباس بودند، به جستجوی او پرداختند و او را نیافتند. دانستند که خیانت کرده و به دشمنان روی آورده. ناچار قیس بن سعد جانشین او با مردم نماز صبح را برگزار کرد. بعد از نماز لشگریان را به پایداری در برابر دشمن تشویق نمود. از کار عبیدالله بن عباس اظهار تأسف کرد، سپس افراد را برای جنگ با معاویه آماده ساخت و به طرف دشمن حرکت کرد. پیوستن عبیدالله به سپاه معاویه روحیه سپاه امام حسن(ع) را تضعیف کرد، آنها انتظار این خیانت را از او که نزدیکترین افراد به امام علی(ع) بود نداشتند. مأموران معاویه پس از آن به نزد قیس آمدند و به دروغ گفتند: امام حسن(ع) با معاویه صلح کرده، قیس که می‌دانست این خبر دروغ است، به سپاهش گفت: «یا بدون حضور امام حسن بجنگید یا به گمراهی با معاویه بیعت کنید.» نیروهای همراه قیس حاضر به بیعت با معاویه نشدند و یکباره به سپاه شام حمله کردند. آنها را به سختی شکست دادند و آنان را تا قرارگاهشان عقب راندند. باز هم معاویه مثل دوران ولایت مصر، نامه‌ای برای فریب قیس فرستاد و او را به سوی خود فراخواند و به او وعده‌های بسیار داد. قیس در پاسخ نوشت: «لا والله لاتلقانی ابداً اِلا بَینی و بینک الرُمح» به خدا قسم هرگز با من رودررو نشوی مگر اینکه میان من و تو نیزه رد و بدل شود». یعنی اینکه فقط با جنگ می‌توانی با من روبه‌رو شوی و من تسلیم تو نخواهم شد. معاویه باز هم مثل زمان حکومت قیس بر مصر، نامة تهمت و اهانت و تهدید برای او نوشت و همچنان مقاومت می‌کرد و تا زمانی که امام حسن(ع) مجبور به پذیرفتن قرارداد صلح شدند، قیس تسلیم نشد. پس از صلح، قیس با یارانش به کوفه بازگشتند، تا آنکه معاویه به کوفه آمد و در نُخیله اعلام کرد که: «همة شرط‌های صلح را زیر پا می‌گذارد و قصد او از جنگ با حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) حاکمیت بر مردم بوده است». معاویه در کوفه، از همة افراد شاخص به زور بیعت گرفت و چون قیس سوگند خورده بود که بین او و معاویه نیزه حاکم باشد، نیزه‌ها و شمشیرهایی فراهم آوردند و از یک سوی آن قیس را مجبور کردند که دست در دست معاویه بگذارد. معاویه دست خود را به زور در دست قیس گذاشت و بدینوسیله می‌خواست غرور و مردانگی و شجاعت قیس بن سعد را بشکند و به گمان خود او را خفیف کرده باشد......


@antioligarchie