مردی نزد طبیب رفت و. از غم بزرگی که در دل داشت گفت؟. طبیب گفت:

مردی نزد طبيب رفت و
از غم بزرگی كه در دل داشت گفت؟
طبيب گفت:
به ميدان شهر برو
آنجا دلقكی هست
آن قدر می خنداندت
تا غمت از ياد برود

مرد لبخندی زد و گفت:
من همان دلقكم...

💟 @asrare_movafaghiyat