نجار پیری خود را برای بازنشستگی. آماده می‌کرد. یک روز، او با صاحبکار خود موضوع را در میان گذاشت

نجار پیری خود را برای بازنشستگی
آماده می کرد. یک روز، او با صاحبکار خود موضوع را در میان گذاشت.

صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی
کرد او را منصرف کند و از او خواست
تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای
را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی پذیرفت.

برای همین با سرعت و با بی دقتی،
به ساختن خانه مشغول شد و کار را
تمام کرد. او صاحب کار را از اتمام
کار باخبر کرد.
صاحب کار، برای دریافت کلید خانه به
آن جا آمد.
صاحب گفت: این خانه هدیه ایست از
طرف من به تو به خاطر
سال های همکاری.

نجار شوکه شد و بسیار شرمنده شد.

یادمان باشد که هرچه بکاریم،
همان را درو خواهیم کرد.

💟 @asrare_movafaghiyat