فرانسه؛ فریاد و اعتراض علیه غرور و خودبینی نخبگان

فرانسه؛ فریاد و اعتراض علیه غرور و خودبینی نخبگان

مهم نیست که جنبش "جلیقه زردها" را چگونه از نظر سیاسی دسته بندی می کنیم. چیزی که نمی توان آن را نادیده گرفت، این است که آنها جزئی از سنت طولانی جنبش مردمی هستند که تاریخ فرانسه از انقلاب 1789 از آن تأثیر گرفته است.
پژوهشی که در سال 2002 توسط ژان نیکلاس Jean Nicolas منتشر شد و دوره زمانی 1661 تا را 1789 را مورد بررسی قرار داده بود، فاش کرد: مشکلاتی که فرانسه قبل از انقلاب در کوتاه مدت یا طولانی مدت با آن مواجه بوده، به طور عمده به قیام و مقاومت علیه نظام مالی و قدرت در دولت منجر می شده است. این قیام ها بلافاصله به جنبش اصلاحات یا تغییر و مدرن سازی تبدیل می شدند. این اصلاحات نیز باعث بی ثباتی در بخش هایی از جامعه می شدند. گروه های آسیب دیده به شدت به تغییرات سریع واکنش نشان دادند.
قسمتی از این نارضایتی را چند سده بعد، امروز در بین جلیقه زردها مشاهده می کنیم. اما این بدان معنا نیست که آنها از این ارتباط آگاه هستند و یا به صراحت خود را مدعی و میراث دار شورش علیه قدرت دولت می دانند. با این حال، یک نکته نگران کننده است: طی این چند قرن از سلطنت تا جمهوری کنونی، یک نزاع و درگیری وجود دارد که در آن، از یک طرف، وظیفه مدنی مردم برای پرداخت مالیات، و از سوی دیگر، نقش دولت در اقتصاد وجود دارد.
افزایش مالیات بر سوخت، مانند قطره ای است، اما باعث خشم وغضب بسیاری از فرانسوی ها شده است - هرچند دلیل واقعی این خشم، میزان مالیات به طور کلی است که صرفا برای کم درآمدها و کسانی که درآمد متوسط دارند، قابل پرداخت نیست. اما فرانسوی هایی، که دیگر این دولت در هم ریخته را نمی خواهند، رفرمیست و آزادی خواه نیستند. آنها فقط نمی خواهند امنیت شبکه دولت رفاه برای فقیرترها از بین برود.
آنها از حفظ بخش های دولتی، عمومی و مالی حمایت می کنند. اما این به نظر می رسد با خواسته های جلیقه زردها تناقض داشته باشد، زیرا آنها تقاضای مالیات کمتری می کنند، حتی اگر بر کل بخش های مالی دولتی تأثیر بگذارد.
این تناقض ظاهرا همیشگی نیست. تظاهرکنندگان می دانند ، اگر نخواهند که حقوق بازنشستگی شان کاهش یابد یا اداره جات در نزدیکی محل زندگی شان همچنان باز باشند و یا قدرت خریدشان کمتر نشود، باید مالیات پرداخت کنند. اصلاحات مالی مکرون یک اشتباه بزرگ روانشناختی بود. این اصلاحات عمدتا به عنوان ظلم و سرکوب شناخته می شود، هرچند که افزایش مالیات بر دارایی برای خانواده های ثروتمندتر را در نظر می گیرد و از مهاجرت کارآفرینان جلوگیری می کند.
با این حال، ماکرون نتوانست این واقعیت را به اندازه کافی روشن کند و برای مردم توضیح دهد. بنابراین تصور می شود که او رئيس جمهور ثروتمندان است. تمام استدلال هایی که او در حال حاضر برای ضرورت مالیات بر سوخت و تبدیل انرژی انجام می دهد بی اثر است - دلیل آن هم خطاهای تاکتیکی شدید در اجرای مالیات بر دارایی است.
ماکرون باید سریعا رفتار خود را تغییر دهد!
امانوئل مكرون به این دلیل انتخاب شد كه وعده داده بود، موانع را در جامعه فرانسه از بین می برد و شیوه قدیمی سیاست گذاری را تغییر می دهد. مقاومت در مقابل این تغییرات اجتناب ناپذیر بود، به ویژه در میان کسانی که تحت تاثیر تغییرات در انتقال و تبدیل انرژی قرار دارند. اما اشتباهی که رئیس جمهور انجام داده، این است: شاید صحیح نبود که گفته شود، در کل همه چیز را تغییر می دهیم و باید شیوه زندگی همه تغییر کند. زیرا افراد زیادی هستند که به طور فشرده باید جابجا شوند و به سختی در بازار کار دوام می آورند.
در قرن 17 نیز چنین اتفاقاتی افتاد. دولت مرکزی در حال توسعه به یک باره تصمیم به تشکیل و حمایت از جامعه صنف مشاغل صنایع دستی گرفت. طبیعی است که این اقدام توانست مشکلات متعددی را به وجود آورد. چرا که نظم فئودالی که تا بحال افراد به آن عادت کرده بودند، یکدفعه "از بالا" برداشته شد. آیا این به این معنی است که از دیروز تا امروز جامعه قصد توسعه ندارد؟ قطعا این گونه نیست. این احساس نادیده گرفتن و رفتار ناعادلانه است که در تمام دوران همه مردم را در برابر حاکمان خود ناراحت کرده و شورانده است. در اوایل سال 1529، شعار انتخاباتی و قیام بزرگ فقرا در لیون، این گونه بود: «به کلیسا بنگرید که علیه تصمیم گیران از خود دفاع می کند.»
اما معترضان جلیقه زرد کارکرد جدیدی را بر عهده گرفته اند. دشمن آنها دیگر نجیب زاده تازه متولد نیست، بلکه نجیب زاده سیاسی است که ستون فقرات جامعه سیاسی را تشکیل می دهد.