داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ آرزوهای بزرگ. سهیلا ولیزاده | بی قانون
✅ آرزوهای بزرگ
سهیلا ولیزاده | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
بعد از آرزوی گره نخوردن سیم هندزفری، آرزوی «کاش الان فلان چیزو که لازم داریم میآوردن جلوی در» بزرگترین رویایی بود که بشر، غول چراغ جادو رو باهاش زخمی کرده بود، تا اینکه بالاخره یه سری آدم خسته تصمیم گرفتن که یک بار برای همیشه به این بازی مسخره پایان بدن و شروع کردن به ارائه خدمات در محل اونم به صورت آنلاین.
طبق معمول اولین چیزی که باهاش شروع کردن شکم و غذا بود و به این ترتیب دوران شکنجه با خورشت کرفس یا سوپ به عنوان شام به اتمام رسید.
اینجوری شد که دیگه بشر دغدغه کمبود وقت نداشت و با خیال راحت تمام استوری دوستانش رو دونه به دونه نگاه میکرد و تو تمام لحظات حیاتی غذا خوردن، مهمونی، مسافرت، رانندگی و بقیه جاها باهاشون همراه بود.
اما به زودی اضافه شدن قابلیت جدید اینستاگرام یعنی سوال پرسیدن، بهكل بشر رو فلج کرد و بشر که تا الان عمیقترین سوالی که پرسیده بود، این بود که «شام چی داریم»، باید اندازه یه امتحان چهار واحدی برای دوستانش سوال مطرح میکرد.
اما اینبار هم خدمات حضوری آنلاین بودن که به کمکش اومدن.
بنزینی، خشکشویی وکارواش سیار فقط یه بخشی از کارايي بود که با ارائه حضوریشون تونستن تنبلی بشر رو چند رده جابهجا کنن و کار یواشیواش به جاهای باریک کشید و این خدمات حضوری دیگه قابل پخش نبودن و خیلی منشوری خدمات ارائه میدادن.
ولی خوبی این کارا اینه که داریم به مرحله ارائه خدمات «سرپایی، یه چایی بریز» میرسیم که یکی رو میفرستن که سرپاست و میاد یه چایی میریزه و میره. یا زنگ میزنی به «این لامپو خاموش کن» میاد لامپو خاموش میکنه، پتو رو هم میکشه روت و میره.
حالا از اینا بگذریم. یکی شماره اینایی که زنگ میزنی میان پايان متنا رو ميبندن نداره؟ زنگ بزنم بیان این متنو تموم كنن، برن!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon