✅ جدایی سقراط از افلاطون. افسانه جهرمیان | بی قانون

✅ جدایی سقراط از افلاطون
افسانه جهرمیان | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

روزی روزگاری افلاطون به ضیافتی در منزل سقراط دعوت شده بود. تا سقراط گوجه‌ سبزها را آبی بزند و بیاورد، افلاطون کنترل بر دست، شروع به کانال‌گردی کرد. بعد از اینکه 20 دقیقه تمام کانال‌ها را عوض ‌کرد رو به سقراط پرسید: به نظرت حکمت این آگهی‌ها چیست ای استاد بزرگ؟
سقراط که لفظ استاد بزرگ حسابی به مذاقش خوش آمده بود، شلوار را بالاتر کشید و در جواب گفت: هانی تبليغات براى برنامه‌سازى لازم است، به اين صورت كه مثلا شركت ماست هوشنگ‌لبن به فلان برنامه تلويزيونى زنگ مى‌زند و مى‌گويد: «بى‌زحمت اين ماست من را بين سريال‌تان تبليغ كنيد عوضش از فردا چند سکه اشرفی می‌دهم تا تا از کاراکترهای کوزی گونی‌مانند در فیلم‌تان بیاورید». به همين سادگى.
افلاطون گفت: اما افسوس که گاهی سه چهارم برنامه‌هاى يك شبكه تبليغ است. خصوصا این شبکه‌های ماهواره‌ای. البته ما که از داشتن ماهواره محرومیم استاد. همسایه‌ها دارند، ما هم گاهی حظ نصفه و نیمه‌ای می‌بریم. هیچ‌گاه یادم نمی‌رود که برای دیدن فاطماگل چقدر مشقت کشیدم و انواع و اقسام پکیج‌ها را مشاهده نمودم. جگرم شعله‌ور شد وقتی می‌دیدیم ایرانیان يا آن‌قدر فربه و ناموزون هستند كه حتى براى کاهش انباشت پیه و دنبه‌شان هم ترجيح مي‌دهند به جاى پرهیز و ورزش يك چيزى بخورند تا باریک گردند يا در اثر بلوکه شدن دستگاه گوارش در زحمت هستند و از امراض ناحيه مربوطه اذیتند. به‌راستی ای دانای کل، نظر شما در مورد قرص‌های لاغری اَدیوس چیست؟
سقراط گره بر چهره انداخت و گفت: فحش دادی؟ ای خیره‌سر، درست است که برای خودت کسی شده‌ای ولی من هنوز استادت هستم. آن هم که گفتی خودت هستی.

و دیگر به افلاطون رخصت سخن گفتن نداد و در تکمیل فرمایشات خودش اضافه کرد: اما عوضش تبليغات سیمای وطنی. محتوای‌شان برعكس تبليغات آن طرف آبى، بسيار مفرح‌ذات و ممدحیات و حتى بيش از حد خانوادگى هستند. به طوری‌که تمام نیاکان و اجداد يك خانواده به‌خاطر يك پُف فيل ناقابل كار و زندگي‌شان را تعطيل مى‌كنند و دربه‌در با چنگ و آواز دنبال تهيه‌ اين محصول‌ راه می‌افتند. از حق نگذريم آگهى‌هاى داخلى از جو طرب‌انگیزی برخوردارند، هرچند بعد از خريد محصول صورت مشترى كِش بیاید. مورد بوده كه بعد از فتح يك پاكت چيپس كه قسمت اعظمش هم هوا بوده، فاتحان از شور و شعف در زمان و مكان به پرواز درآمده‌اند. به طوري كه خود زكرياى رازى هم حیران و سرگردان دنبال فرمول ساخت چيپس گشته است.
افلاطون بار دیگر جفت پا راهی کلام استاد شد . گفت: ای تیزترینِ استادها، حال که تمام این‌ها را فرمودی، نظرت راجع به عمیلا چیست؟
سقراط گفت: عمیلا؟ کدام عمیلا؟
افلاطون گفت: ای بابا استاد مگر کِریم است که می‌پرسی کدامش؟! عمیلا دیگر. روغینا، سرخینا، شفافینا،آلا بدون پالیما، سالیما، عمیلا، تاریشا، ناشیلا، قالیبا، راگیلا...
سقراط گفت: بس است بس است ای داغونِ دون عقل، بسی رنج بردم در این چند سال که چرتیلا پرتیلا حفظ کنی؟ درضمن هنگام خروج از این در، تلویزیون را هم با خودت ببر و از دره پرت کن پایین. دیگر بیش از این بدنم نمیکشه.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon