داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ گاو بلا نسبت شما. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ گاو بلا نسبت شما
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
بنا به نظرسنجی سایت معتبر «آی اَم دیبی» فیلم «گاو، بلانسبت شما» یکی از تحسین شدهترین فیلمهای تاریخ سینماست و بیشترین تعداد تماشاچی در دنیا با آن همذات پنداری کردهاند. داستان فیلم درباره «مشدسن»، مردی است که یک گاو دارد و گاوش را خیلی دوست میدارد. گاو منفعتهای زیادی برای مشدسن و خانواده و روستایش دارد و همه اهالی از شیر و پنیر و کره و دوغ و روغن و دم و سم و شاخ و خلاصه همه جای گاو به بهترین نحو استفاده میکنند. در یک روز تابستانی که مشدسن برای انجام کار اداری راهی شهر میشود، گاو خیلی یهویی و بدون مقدمهچینی و هیچ برنامهریزی قبلی میافتد و میمیرد. خانواده مشدسن به یکدیگر نگاه میکنند و بعد به گاو و چند بار این حرکت را تکرار میکنند و بعد رو به دوربین میگویند: «یعنی چی کار کنیم حالا؟» کدخدای ده که مرغابی بود (فامیلیاش مرغابی است، قلیدون مرغابی) رو به خانواده میکند و میگوید: «من یه فکری دارم!»
از آن طرف میبینیم مشدسن به شهر رفته تا از اداره «هماهنگی امور گردشگردی» مجوز نگهداری یک سگ را برای مراقبت از گاوش و گرداندن آن در طویله بگیرد. مشدسن یک سال در انتظار نوبت ملاقات با ريیس معطل مانده است که مجددا چهار ساعتی هم منتظر میماند تا آقای ريیس جلسهاش تمام شود و وارد اتاق شود. ريیس در حالی که دور دهانش را تمیز میکند زیر 10 ثانیه نگاهی به پرونده مشدسن میاندازد، رویش خط میکشد و میگوید: «غیرمجازه! نفر بعدی...» مشدسن که جا خورده است میگوید: «اما آقای ريیس...» ريیس توی حرفش میپرد و میگوید: «اما نداره. یعنی تو به نظرات کارشناسی ما شک داری؟ به منی که عمرم رو پای پیشرفت شماها و گاوهاتون گذاشتم؟» مشدسن دوباره میگوید: «ولی خب...» ريیس که عصبانی شده از جایش برمیخیزد و می گوید: «ولی خب و چی؟ برو بیرون. همین شماها هستین که با این سیاه نماییهاتون دستاوردهای اداره ما رو زیر سوال میبرین. شما قدرنشناسها. حقوق میلیونی و ماشین شاسی بلند و ویلای فلانجا حق ماست که برای شما بی چشم و روها زحمت میکشیم. مثلا برای همین بوی گندی که راه افتاده بود، اگه ما بودجه میلیاردی نمیذاشتیم، کی میخواست بفهمه منشاش چیه؟ تو یا گاوت؟ باز خدا رو شکر که ما هستیم.» در اینجا نیروهای زحمتکش نگهبانی وارد اتاق میشوند و مشدسن را در کمال احترام بیرون میاندازند.
مشدسن که ماتش برده اصلا چه شد که این طوری شد، راهی روستایش میشود. در آنجا هم متوجه میشود که گاوش سقط شده و دیگر به سیم آخر میزند. در سکانس ماندگاری که هنوز پس از سالها یکی از بهترین بازیهای سینما نامیده میشود، مشدسن گوشی تلفنش را در دست گرفته و کلیپ مصاحبه ريیس را روی تکرار پخش میکند. دور طویله میدود و «ماع ماع» میکند. صدای کلیپ میآید که: «باز خدا رو شکر که ما هستیم... باز خدا رو شکر که ما هستیم...» و مشدسن هم در حالی که میخندد میگوید: «من مشدسن نیستم، من گاو مشدسنم...» و فیلم روی دم گاو که در چرخ گوشت کارگاه زیرپلهای سوسیس و کالباس سازی کدخدا مرغابی است فید میشود.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon