داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ مشترک مورد نظر مرده. صفورا بیانی | بی قانون.. که پاشدم هر چی گشتم گوشیم نبود
✅ مشترک مورد نظر مرده
صفورا بیانی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
صبح که پاشدم هر چی گشتم گوشیم نبود. نگران شدم چون همون شب قبلش داشتم رو تخت باهاش بازی میکردم. زیر بالش رو گشتم، زیر پتو،تخت، فرش... نبود که نبود.
گفتم شاید اون شوهر بددل بی شعور پارانوئیدم میخواسته تماسهام رو چک کنه و گوشی رو با خودش برده، ولی خب آخه ازدواج هم نکرده بودم. یه حسنی که گوشی نسبت به وسایل دیگه داره اینه که میشه بهش زنگ بزنی و پیداش کنی. از تلفن خونه زنگ زدم.
اوپراتور گفت: «مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد». گفتم: میدونم باهوش! اگر در دسترس بود که مزاحم شما نمیشدم.
بیادب یه فحشی به انگلیسی داد و سریع قطع کرد. دوباره زنگ زدم، این دفعه گفت: «مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد».
تسلیم نشدم و دوباره زنگ زدم، این بار عصبانی شد و گفت: «اصلا میدونی چیه! مشترک مورد نظر مرده».
گفتم: زبونتو گاز بگیر بیتربیت، خودت مردی!
لحنش رو تغییر داد و گفت: نه خانم، ببخشید من نباید اینطور با شما صحبت میکردم اما میدونید چیه؟ نمیدونم چطوری بگم، مشترک مورد نظر واقعا دیشب تو خواب مرده...
از خنده ولو شدم روی زمین، آدامسم پرید تو گلوم. داشتم خفه میشدم. چند تا سرفه زدم تا بالاخره آدامس پرید بیرون. گفتم: «خیلی باحالی، داره ازت خوشم میاد».
گفت: «میدونم پذیرش مرگ عزیزان سخته، شما چه نسبتی باهاشون دارید؟»
اومدم بذارمش سر کار و بگم من خود مرحومش هستم که یهو نگاهم افتاد روی تختم، جسد خودم رو دیدم که از تخت آویزون شده، با یه آدامس که یه کم اونورتر افتاده و گوشیام هم همونجا توی دستم.
دیگه مرگ رو پذیرفته بودم، آروم گفتم: «الهی بمیرم براش، بس که غصه داشت تو اون دل کوچیکش، لابد تو خواب سکته کرده، نه؟»
گفت: «نه، تو خواب آدامس پریده تو گلوش و خفه شده. مادر بیچارهاش خیلی بهش گفت شبا با آدامس نخواب ولی کو گوش شنوا. تنبل خانم از جاش پا نمیشد مسواک هم بزنه» حالا رفتی خونهاش رو ببین، شلخته انگار دزد زده به خونهاش! ظرفای سه هفتهاش نشسته مونده.
گفتم: «بس که طفلی افسرده بود، انگیزهای نداشت».
گفت: «بیخود، افسرده چی؟ شب تا صبح داشت با اون پسره ذلیل مرده چت میکرد و دل میدادن و قلوه میگرفتن. دیگه هر کی ندونه من که میدونم. من تک تک کاراکترای پیامکهاش رو سیو دارم. حالا درسته حرف زدن پشت سر مرده درست نیست و اونم دیگه دستش از دنیا کوتاهه، ولی خب اینا رو برات میگم که انقدر ساده و زودباور نباشی و دلت واسه همه نسوزه».
گفتم: «حالا الان چی میشه؟»
گفت: «هیچی! الان شما باید زنگ بزنی پدر و مادرش بیان. راستی نگفتین چه نسبتی باهاش دارین؟»
گفتم: «من خود مرحومش هستم».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon