✅ افشاگری‌های یک مرتضوی علیه خود. مهرشاد مرتضوی | بی قانون

✅ افشاگری‌های یک مرتضوی علیه خود
مهرشاد مرتضوی | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

الان که ماجرای «فرزندت کجاست» داغ شده، لازم دیدم خودافشاگری مختصری انجام بدهم. من یک پسر و دو دختر دارم که ور دل مادرشان هستند و نمی‌دانم مادرشان در حال حاضر به کدام خری دل بسته و روی چه کسی کراش دارد، ولی هنوز من را ملاقات نکرده. در نتیجه مجبورم به جای پاسخ سوال «فرزندت کجاست»، به این مساله جواب بدهم که «فرزند هستم، کجام».

من در خانواده‌ای مرتضوی دیده به جهان گشودم. بر خلاف بسیاری از مرتضوی‌ها، از همان عنفوان نوزادی به رانتخواری علاقه داشتم، به طوری که در سن هفت ماهگی با دیدن شیشه شیر صدایی شبیه «یایت» در می‌آوردم که شباهت عجیبی به کلمه رانت داشت.
چند سال بعد، اولین رانت تحصیلی من در همان کلاس اول ابتدایی شکل گرفت. به این شکل که زنگ می‌زدم به منزل آن یکی همکلاسی‌ام که بر حسب اتفاق فامیلی‌اش مرتضوی بود و می‌گفتم: «منزل مرتضوی؟ مرتضوی هست؟... مرتضوی هستم» و اسباب خنده مخاطب را بدون نیاز به اینکه قصد شوخی داشته باشم فراهم می‌کردم و شخصیتی نمک‌پاش در ذهن دیگران خلق می‌کردم.
همان‌طور که می‌دانید، همه ایران دارای مرتضوی است، همه هم به جز ما یک کاره‌ای هستند. به همین منظور، هر بار که سفر می‌رویم، دیگر نیازی به هتل نیست. مثلا می‌رویم مشهد، زنگ خانه شهردار سابق را می‌زنیم، می‌گوییم «سلام آقای مرتضوی، مرتضوی هستیم.» و می‌رویم بالا و چندروزی مزاحم می‌شویم تا بالاخره متوجه شوند ما جزو مرتضوی‌های اصولگرا نیستیم و بریزندمان توی کوچه؛ یا می‌رویم یزد، خودمان را مرتضوی معرفی می‌کنیم و به این شکل می‌توانیم بدون صف، از آثار تاریخی دیدن کنیم، چون بلافاصله صف خالی می‌شود.
در جامعه هنری هم همین‌طوری راهم را باز کردم. اولین بار که می‌خواستم با عرض معذرت به کلاس موسیقی بروم، وارد یک آموزشگاه شلوغ و پرطرفدار شدم و گفتم: «سلام. مرتضوی هستم، فامیل آقا بیژن.» کلی تحویلم گرفتند و من را گذاشتند در اولویت ثبت نام. البته یکی از عزیزان وسط شیرینی آوردنش پرسید «کدوم آقا بیژن؟» که زیر لب جواب دادم «بنفشه‌خواه» ولی خوشبختانه نشنید.
یک رانتخوار بزرگ، «ف.م.» در یادداشتی با عنوان «چه کسی ته ظرف مرا لیسید؟» خطاب به من می‌نویسد: «باید برای اختلاس‌های بزرگ، فکر بزرگی داشته باشی. مثلا به جای چتر شدن خانه فامیل، به این فکر کن خانه‌شان را تصاحب کنی. به جای گرفتن بلیت مجانی آثار تاریخی، به این فکر کن که آنجا را بخری و داخلش هتل یا باشگاه پینت‌بال بسازی. به جای ثبت نام موسیقی، کل موسسه را بخری یا حتی پول بدهی، رهبر ارکستر فیلارمونیک شوی.» ولی متاسفانه من همیشه در این قضیه ضعف داشتم و همیشه به همین خنداندن ملت و ثبت‌نام سریع، قانع می‌شدم.
البته قول دادم خودم را اصلاح کنم و در آینده کاره‌ای شوم. تصمیم دارم صاحب یک پسر و دو دختر شوم که پسرم با وجود گرفتن فوق لیسانس تماما بدون بورسیه از دانشگاه خارج، شغل ثابتی نداشته باشد و کارهای پروژه‌ای و لبوفروشی انجام دهد!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon