✅ روایت خسته یک عاشقانه بیمار: «قسمت هشتم». امیرقباد | بی قانون

✅ روایت خسته یک عاشقانه بیمار: «قسمت هشتم»
اميرقباد | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon

می‌گم: این اینستافلان چی بود ما رو نصیبش کردی سبحان؟ اول به زمین سرد بخوری قدر زمین گرم رو بفهمی. بعد به زمین گرم بخوری صدای ترک خوردنت روحم رو جلا بده. ما رو از چشم به در دوختن به اندر کف فالوبک نشستن کشوندی. ميگه: خودت در گیر و دار عربده‌کشی عاشقانه شدی. من فقط فضا رو مدرن کردم! حالا جای این به انتظارِ بیهودگی کشیدن، یه دایرکت بزن. میگم: دایرکت رو باید کجا زد؟
افسوسش یه جوریه که هیفده هيژده تا سین دیگه‌ هم بذاری لالوش باز سوت سش درنمیاد. از پای پنجره جوری کنده میشه مثل رفتن جان از بدن؛ انگاری جوش خورده به اون قاب. گوشی رو گرفته دایرکت رو آموزش بده. میگه: اینجا حرفت رو بنال.
وضع خراب‌تر شد. من حرف بزن بودم تو راه‌پله جای تمارض و وقت‌کشی و گل به خودی، یه گل به سر این وضعیت بیمار زده بودم که این طور سبحان‌لازم نشم. میگم: جناب مشاور چی بزنم؟ میگه: یه چی بزن از شاعرونگیت بکاهه. زمونه‌ شاعرونگی نیست. ميگم: آخه هرچی بزنم شاعرونه‌تر میشم. میگه: دِ بزرگوار! حرفت رو بزن. دایرکت! یعنی مستقیم. حاشیه‌نگاری نکن. اصل مطلب رو بریز رو دایره. رنگ و رِنگ هم‌ نمیخواد. میگم: آخه ما نسل مستقیم نیستیم. برای قضای حاجت هم به ایهام رو میاریم. این که دیگه ورای ظرفیت لغوی منه.
آخه این چه بلای بی‌مبالاتی بود که ریختِ ما رو بهم ریخت؟ میگم: سبحان تو که از امورات همه محل مطلعی، اینا تو خونه پسر نابالغ پرورش نميدادن که؟ جادو جمبل نکرده باشه من‌رو؟ در هراسم از سرنوشت. میگه: آخه نادون تو سر و ته چی هستی کسی برای تو دام پهن کنه؟ از این در به اون ور کسی به جا نمیاردت. حالا یکی یه بشقاب حلوا داده، مست دماغ قلمیش شدی، چرا اهل کوچه رو جادویی می‌کنی؟ چند بار بگم نشین پای هری پاتر به قد و قیافت نمیخوره؟ ميگم: خبالا! این دایرکت رو چی بنویسم؟ بگذر از این حرفا اصلا. میگه: بنویس شما که خوشگل و بوری؛ بیا نزدیک، چرا دوووری؟
لب گزیدم رفتم یه لیوان آب یخ خوردم برگشتم هنوز سرخیم برطرف نشده بود. میگم یه شعر بهتر که توش حلوا و تشکر و مهرِدماغ تلفیق شده باشه نداشتی؟ این خیلی بی‌حیا شرم ‌برانگیزحالته. بعد تو خودم میگم: یعنی سبحان یه روز مشاوریا. تا از این مشورت من رو به روسیاهی نکشونی کشتی قرارت به ساحل آرامش نمیرسه‌. چشم به افق دوخته می‌گه: تو دایرکت بده نیستی. برو تو همون مراعات‌ا‌لنظیر خودت، بذار من تو حال خودم باشم. اصلا نمیخوام پاشم!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon