داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ زیرِ دو خمِ مملکت!. مهرداد نعیمی | بی قانون
✅ زیرِ دو خمِ مملکت!
مهرداد نعیمی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
تیمور از نوجوانی عاشق جدول مندلیف بود اما به دلیل مشکلاتی هیچوقت نتوانست به مدرسه برود. او دیپلم نداشت، لیسانس نداشت و فوقلیسانس هم نداشت. 23 ساله بود که موفق شد مدرک دکترياش را در دانشگاه کلمبیای انگلیس اخذ کند. او از کودکی عاشق انداختن قرص «جوشان» در آب و تماشای فرآیندِ حل شدنِ خودجوشِ آن بود. همچنین علاقهمند به ایستادن جلوی آینه و ترکاندن «جوش»های صورت و مالش پسماندهای شیمیایی آن به آینه و از همه بیشتر عاشقِ فشردن یک بادکنک تا جایی که بالاخره بترکد بود. یکی دیگر از فعالیتهایی که تیمور را سرِ کیف میآورد، فعالیتهای کشیدنی بود، از جمله: کشیدن داد، کشیدنِ فریاد، فغان، هوار و چیزهای بلندتر از هوار، پایینکشیدن فیلمهایی که حرفی برای گفتن داشتند، بالا کشیدنِ دلار، لایی کشیدن، زیر و رو کشیدن و غیره.
بهترین تفریحش حرص و جوش خوردن سر مسائلی بود که ملت دچار شور و شوق میشوند و عادت داشت به از آنجا باز کردن نوشیدنیها و خوردنیها بهجای از اینجا باز کردن آنها. شغل مورد علاقهاش «جوش»کاری، کار در نانوایی و زدن «جوش»ِ شیرین به خمیر و پهنکردن آن با باتوم یا وردنه بود. هیچ چیز مثل گوش فرا دادن به صدای قلقل آب جوش توی کتری او را سرحال نمیآورد و هیچ چیز مثل صدای سوت زودپزهای به جوش آمده به او احساس جوانی نمیبخشید، در ضمن جوش دادن ببخشید گوش دادن به صدای خوانندههای این وری او را سر ذوق میآورد. رنگهای مورد علاقهاش قهوهای روشن، قهوهای تیره، و قهوهای متمایل به سیاه بود. تیمور کتابِ شگفتیهای هزاره سوم را سههزار بار خوانده بود و این تنها کتابی بود که در زندگیاش دست گرفته بود. همچنین فیلم مورد علاقهاش طلاهای قلادهای بود. تیمور به ورزش هم عشقی وصف ناشدنی داشت و روزانه ورزشهای مختلفی مثل پرتاب کفش با نیزه، پرتاب نیزه با کفش، تیراندزی با گوجه، بیانیهپراکنی با بشقاب، وزاندن مِهر با مُهر و دیوارنوردی بدونِ مانع را تمرین میکرد.
معمولا بعد از ورزش صبحگاهیاش به محل کار میشتافت. کارش با عموم مردم تفاوتهایی داشت که مانع این میشد که دچار احساس روزمرگی شود. معمولا وقتش به این موارد سپری میشد: تفکیکانیدن منزل با کشیدن پارتشین در تمام مناطق حتی اتاق خواب والدین، ساپورت مالی و معنوی هرگونه حرکت ضدساپورتی، مخالفت با هرگونه اصلاحات از بیخ و بن اعم از اصلاح صورت، موی سر، تخلص در تخلس، تخلس در تخلص، تخصص علمی و عملی و تبحر بالا در پرتاب لوازم، حمله به پیج اینستاگرام آدمهای حسابی و ایجاد تمایل هرچه بیشتر مغزها به فرار، قلبها به شکستن، کلیهها به پکیده شدن، شکمها به گرسنه ماندن و سایر اعضاء!
این روزها هم معمولا کارش را با این جملات آغاز میکرد: «خب الان دلخوشی ملت چیه که بریم نابودش کنیم؟»
و تردیدهای شغلیاش اینچنین بود: «من میگم امروزم روی دلار وقت بذاریم به 10 هزار تومن برسه یه مدت خیالمون راحت باشه» «اگه دلارو ول کنیم پشتمون باد میخورهها» «یا نه بریم سراغ تلگرام؟ هی هر روز فیلتر تلگرام رو امروز فردا میکنیم. بریم زیر دو خم اونرو بگیریم خلاص شیم». «هر دلیلی واسه فیلترینگ باشه عالیه. رفقا یه بارش ایده برپا کنید ردیف میشه. هر کی هر چی به ذهنش میرسه بگه. از پخته نبودنش نترسید. شاید همون ایده مزخرف شما رو یکی دیگه بتونه کامل کنه!»، «چطوره بگیم اگه این واحد پولی گرام رو راه بندازن، 40 میلیون ایرانی هر کدوم اگه یه گرام هم بخره ارز خفنی از مملکت خارج میشه».
در واقع وظیفه دشواری روی شانههای تیمور و دوستانش سنگینی میکرد. آنها باید هر روز نبض جامعه را پیدا میکردند و برای نااُمیدی بیشتر مردم تلاش مینمودند. اما با همه این سختیها آدمهای موفقی در کارشان بودند و میتوانستند هر روز وضعیت را زهر ماریتر کنند. نمونهاش همین که اولین متن ما در سال جدید اینجوری شد!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@DastanBighanoon