داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ کنسرواتو واتو!. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ كنسرواتو واتو!
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
«نیریش و میل» چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«نیریش» کلافه گفت: «میترسم دیر برسیم. کاش قبل از راه افتادن مسیر رو چک میکردی که به این ترافیک نخوریم». «میل» دنده عوض کرد و گفت: «خودت که ماشالا همیشه اون گوشی دستته، یه نگاهی به راه مینداختی!» نیریش پشت چشم نازک کرد و گفت: «نه که خیلی هم به حرفها و مسیریابیهای من گوش میدی! خوبی شما مردا اینه که اگه یه جایی گم بشین و گفته باشن این دور و بر دره است، حتما باید خودتون برین و پرت بشین پایین تا ببینین راست میگن یا نه! حاضر نیستین از احدی مسیر رو بپرسین». میل توجهی نکرد و گفت: «به جای متلک گفتن یه آهنگ از این بنده خدا بذار ببینم اصلا کی هست که اینقدر پول بلیت دادیم بریم کنسرتش. حتی اسمش رو هم تا حالا نشنیدم ولی به خاطر تو حاضر شدم بیام، باز بگو ما لجبازیم!»
نیریش فلش را به ضبط ماشین وصل کرد و گفت: «به خاطر من نیومدی، اومدی ازش فیلم و عکس بگیری بذاری اینستا مسخرهاش کنی، مگه من نشناسمت!» دکمه پلی ضبط را زد. میل چهرهاش را در هم کشید و گفت: «خدا وکیلی حیف پول برق که بدیم برای دانلود رایگان شبانه آهنگش، بعد اینقدر پول دادیم برای کنسرتش؟ خدا ازت نگذره!» نیریش که حس گرفته بود گفت: «اینقدر غر نزن، بهتر از اون آهنگهاییه که خودت گوش میدی، نیم ساعت طول میکشه تا خواننده دهنش رو باز کنه و سه ربع طول میکشه تا دهنش رو ببنده!» میل دنده را خلاص کرد و با عصبانیت نگاهی به نیریش انداخت و گفت: «اگه این خوانندههای امروزی بتونن یکی از اون تحریرها رو اجرا کنن، همین الان میرم با تک تکشون سلفی میگیرم تا اوج ارادتم رو بهشون نشون بدم». نیریش پوزخندی زد و گفت: «بیخیال، سلفی با آدم معروفا فقط رو تخت بیمارستان میچسبه! الان که همون خوانندههای عشقت هم به زور نمایش و رقص نور و آوردن بازیگرهای معروف دارن کنسرت برگزار میکنن بلکه چهار نفر بیان!» میل شیشه را پایین کشید و گفت: «هرچی باشه اونا توی کنسرتهاشون واقعا میخونن، اینهمه پول بلیت نمیگیرن که نوار پخش کنن و لب بزنن که حتی همون رو هم خراب کنن و فالش بخونن و بعد مردم رو قسم بدن که شتر دیدی ندیدی!».
نیریش تا خواست دهان باز کند که صدای پیامک آمد. نگاهی انداخت و گفت: «بیا! همینو میخواستی؟ کنسرت لغو شد!» میل خندید و گفت: «سیدیش حاضر نشده که بیاد پلیبک اجرا کنه یا به حد نصاب نرسیدیم؟!» نیریش گفت: «نخیر، در اعتراض به وضع اقتصادی مردم گفته فعلا کنسرت نمیذارم». بعد دوتایی به هم نگاه کردند و خندیدند. میل گفت: «خدا خیرش بده، چقدر اینا به فکر مردمن! بریم شام؟» نیریش گفت: «بریم، فقط یادت باشه فردا بری پول بلیت رو پس بگیری ها! به خیر گذشت!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon