داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ دیگر به هُل هم راضیایم. شهرزاد سمر | بی قانون.. هل دیگه … اَه درو بست!
✅ دیگر به هُل هم راضیایم
شهرزاد سمر | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
یه هل دیگه... اَه درو بست!
باورم نمیشه یه روز تو مترو بخوام منو هل بدن! استرس بیپولی و بیکاری کم بود، استرس «آیا میتونم سوار قطار شم یا حالا که سوار شدم، این ایستگاه میتونم پیاده شم؟» هم اضافه شده. اصلا مترو با زندگی من گره خورده؛ زندگی عاطفی، تحصیلی، کاری... چه شکست عشقیا که نخوردم (خب قطعا تو واگن ویژه بانوان برای من عشقش هم به وجود نمیاد). چه جزوهها که تو مترو نخوندم. یه پیشنهاد مدلینگ هم داشتم که یه خانمه میخواست بامتلهاش رو روي موهام امتحان کنه.
مترو حتی تو انواع و اقسام خوابام هم حضور فعال داره. از کابوسِ جا موندن لای جمعیت یا نرسیدن به قطار تا فضاهای خیلی بیربط. مثلا یه بار خواب دیدم دارم تو یه جنگل تاریک از دست زامبیها فرار میکنم که یهو قطار وایستاد و این صدا پخش شد: با توجه به تابلوهای راهنما مسیر فرار خود را به درستی انتخاب کنید. از رویاهام هم میتونم به نشستن با لباس پرنسس رو سکوی مترو اشاره کنم که یه قطار سفید با کلی صندلی خالی پیداش شد. تا اومدم سوار شم، در برای سکوی روبرویی باز شد و قطار پر شد.
ولی واقعا مترو یه سری رویاهام رو برآورده کرده. مثلا کی تو خواب هم میدیدید مترو بتونه نیاز روزانه ما رو تامین کنه؛ اگر اون نبود چطوری با لباسهای الیاف گیاهی آشنا میشدیم؟ یا چطور میفهمیدیم یه نفر، بیست تومن فروش مغازه، پونزدهِ همکار رو میتونه بده پنج تومن؟! اصلا خودم بدون صرف وقت اضافه و با سفر تو سه راسته ۱ و ۲ و چهارِ مترو تونستنم کل جهیزیهام رو بخرم بجز یخچال که اونم اگه شارژ کارتخوان فروشنده تموم نشده بود الان با خیال راحت فقط مینشستم و به دست و پا کردن داماد فکر میکردم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon