داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ یک کار بزرگ ۳۰۰ میلیونی وسط مجلس. صفورا بیانی | بی قانون
✅ یک کار بزرگ ۳۰۰ میلیونی وسط مجلس
صفورا بیانی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
نمیدونم چرا دو تا قطار اضافه نمیکنن به این مترو، انقدر شلوغه آدم نمیتونه جنسش رو درست و حسابی تبلیغ کنه، تبلیغ هم که میکنی میبینی بقیه هم مثل خودت فروشندهان و کسی مشتری نیست. این شد که منم یه روز بعد دعوا با شهرزاد سر اینکه جنس منو هزار تومن ارزونتر میداد، تو ایستگاه بهارستان از مترو زدم بیرون و از یه شلوغی سر در آوردم.
یه طومار بلند بالا بود که مردم روش امضا میزدن، در اعتراض به فتف یا یه همچین چیزی، خودمو انداختم وسط بلکه یکی دو تا از لیفهامو بفروشم ولی یه نفر یه ماژیک داد دستم و گفت امضاش کن! گفتم: «من که سواد مواد درست و حسابی ندارم، امضام کجا بوده؟!» گفت: «اسمتو بگو خودم مینویسم تو هم زیرش دو تا خط بکش». حالا کاری ندارم که صفورا رو با «س» نوشت ولی حتی صبر نکرد خط خطیام رو بکنم و رو کرد به بقیه و داد زد: «اینم نفر پنجاه هزارم، بریم دیگه!» انقدر هول بودن که منم پیچیدن لای طومار و بردن. چشم که باز کردم دیدم وسط صحن مجلسم.
اونجا خیلی خنک و با صفا بود اما تا اومدم به خودم بیام دیدم یکی داره دعوا میکنه باهاشون. اونجا از مترو هم شلوغتر و پرسروصداتر بود. هر کس هم ساز خودش رو میزد. بالاخره بعد جمع شدن طومار از اون وسط و آروم شدن جو مجلس و شنیدن چند تا نطق فهمیدم قضیه FATF چی بوده، انقدر عمیق که دیگه خودمم میتونستم رای بدم حتی.
تو اون شلوغیا دیدم دو نفر دارن راجع به 300 میلیون تومنی که واسه بازسازی دستشوییهای مجلس هزینه شده میگن. 300 میلیون تومن میشد معادل قیمت کل خونههای محله ما. بالاخره دستشویی رو پیدا کردم ولی هر چی نگاه کردم، دیدم تفاوت فاحشی با دستشویی گوشه حیاط مادربزرگ خدابیامرزم نداره و امکاناتش در همون حده. رفتم طبقات اداری تا ریز هزینهها رو ببینم، دیدم پروژه بدون مزایده واگذار شده به پیمانکار، طفلیا احتمالا روشون نشده تو روزنامه رسمی آگهی مزایده بزنن برای توالت مجلس، بس که نجیب و ماخوذ به حیان!
اومدم پایین بلکه چند تا دونه لیف بفروشم و برگردم خونه، ولی همه کیسه میخواستن. FATF هنوز بلاتکلیف بود. یکی از نمایندهها داشت از ضرورت حضور وریا غفوری تو ترکیب تیم ملی میگفت و اون یکی هم میگفت این کیروش عجب سوار فوتبال ما شده، جینگیلی فدراسیون، فینگیلی کیروش.
آخرش یه نفر نفس زنان اومد دنبالم که «خانم من شنیدم شما لیف میفروشین، لیف طرح پرچم آمریکا ندارین آتیشش بزنیم؟». گفتم ندارم ولی اگر بخوای همین الان برات میبافم، بعد نشستم همونجا براش یه لیف آبی و قرمز ستارهدار بافتم که دلش نیومد آتیشش بزنه و گفت: «میرم با این جاهایی رو میشورم که حالیشون بشه عدم تعهد به برجام یعنی چی!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon