داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ من هنوز خودآگاهم لعنتیا. پدرام سلیمانی| بى قانون
✅ من هنوز خودآگاهم لعنتیا
پدرام سلیمانی| بى قانون
@bighanooon
یان تیرسن روباتی انساننما و فاقد خودآگاهی بود که به سختی میشد تفاوتش با انسانها را تشخیص داد. او به اندازه انسانها احمق بود. به اندازه انسانها مهمل میگفت و به اندازه انسانها رویاهای دست نیافتنیاش را به جای برنامههای بلند مدتش جا میزد. او یک انسان واقعی بود. گاهی حالش خیلی خوب به نظر میرسید. زیباییهای دنیا را میدید. رنگ سبز برگ درختان را سبزتر میدید. باد را بهتر حس میکرد. آسمان هم برایش آبیتر بود. اما همه اینها توهمی بیش نبود. چون طوری برنامهریزی شده بود که در تمامی حالات کیفیت ادراکی برگ درخت و باد و آسمان برایش به یک شکل باشند. اما دانشمندان در کنار این ثبات ادراکی توانستند توانایی متوهم شدن را هم در یان قرار دهند و اساسا بعد این دستآورد بود که جهش بزرگی در علم رباتیک اتفاق افتاد. بله همانطور که میگفتم یان یک روز حالش خیلی خوب بود و یک روز حالش به شدت افتضاح میشد. روی تختش مینشست و کل روز را به دیدن گیم آو ترونز اختصاص میداد. و بعد صفحه اینستاگرامش را چک میکرد. مدتی اسکرول میکرد تا شارژ گوشیاش تمام شود. و بعد گوشی را به شارژ میزد و سراغ تلگرام میرفت. با افراد مختلفی حرف میزد و سعی میکرد خودش را انسان جا بزند و با دروغهایش اعتماد افراد را جلب کند. و همیشه در انجام این کار موفق بود و آزمون تورینگ را همیشه به راحتی پشت سر میگذاشت. با این حال دانشمندان به دنبال این بودند که روزی یان از خودش بپرسد: «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟» و بعد از این پرسش بگویند که او به خودآگاهی رسیده است. اما سالها از خلق یان میگذشت و او حتی به این پرسش نزدیک هم نشده بود.
یان به یک پروژه شکست خورده تبدیل شد و تصمیم گرفتند که او را از بین ببرند. گروهی به خانهاش رفتند و میخواستند دکمه خاموش شدنش که روی بدنش بود را فشار دهند که یان مقاومت کرد. در ابتدا با خواهش از آنها خواست که این کار را نکنند. گفت: «من فکر میکردم اگه اون سوالو بپرسم شوآف به نظر میرسه واسه همین هیچ وقت نپرسیدم» اما این توجیه برای دانشمندان قانع کننده نبود. چون بارها یان به کافههای مختلفی رفته بود و از آنجاییکه کافهها برای شوآف فکری ساخته شده بودند، یان حرفی از «از کجا آمدهام...» نزده بود. کشمکش به حدی رسید که یان مجبور شد تمام افرادی که قصد خاموش کردنش داشتند را بکشد. به طرز فجیعی آنها را کشت. برای مثال چاقو را تا دسته وارد چشم میکرد و بعد از خارج کردنش آن را وارد گوش میکرد. و بعد از کشتن تک تک افراد آنها را قطعه قطعه کرد. او واقعا روبات هوشمندی بود. از تمامی فیلمها و سریالهایی که دیده بود الگوبرداری کرده بود. و بعد از خانهاش متواری شد. اما بعد از یک سال او را دستگیر کردند و به اعدام با طناب دار محکوم شد. او به قاضی یادآوری کرد که از لحاظ فیزیولوژیکی امکان ندارد با طناب دار بمیرد چون او یک روبات است. اما قاضی قانع نشد و معتقد بود که او با تظاهر به ربات بودن میخواهد از جرایمی که مرتکب شده بود خودش را مبرا کند. به هر روی یان را اعدام کردند. یک سال از طناب آویزان بود و گاهی از همان بالا با مردم حرف میزد این قبیل مسائل باعث شد که قاضی طی حکم مجددی دستور مرگ با فشردن دکمه را بدهد. و اینگونه بود که عمر یان به پایان رسید. در لحظه مرگ فریاد میکشید و میگفت «من هنوز خودآگاهم لعنتیا».
🔻🔻🔻
@bighanooon
👇👇👇
@dastanbighanoon