داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ زیبایی در زشتی است. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ زیبایی در زشتی است
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
«نیریش و میل»، چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«نیریش» آینه در دست، با بینیاش ور میرفت و نوکش را بالا و پایین میکرد. «میل» از دستشویی بیرون آمد و با تعجب نگاهش کرد. نیریش تا چشمش به میل افتاد گفت: «پول بده میخوام برم عمل کنم!» میل خودش را به آن راه زد و گفت: «باشه؛ حوله نبود، تمیز بردارم؟» این بار نیریش خودش را به نشنیدن زد و گفت: «جدی گفتم ها! حسابهات رو راست و ریس کن، میخوام برم عمل کنم». میل بیحوصله یک حوله تمیز از توی کمد برداشت و گفت: «منم جدی گفتم باشه. این ماه که هیچ، سرم شلوغه و وقت ندارم، ایشالا ماه دیگه میرم یه بانک میزنم و هرچی درآوردم باهات نصف میکنم که بری عمل کنی! فعلا با حقوق خودت یه کاریش بکن!»
نیریش اخمهایش توی هم رفت. میل جدی شد و گفت: «همین خود تو نبودی که دايم میگفتی اگه هیچ شانسی نیاوردی تو زندگی، این خوشبختی رو داشتی که دماغت خوشفرم بوده و نیاز به عمل نداشته؟ حالا منم به کنار که جزو شانسهای زندگیت حسابم نکردی!» نیریش هم جدی پاسخ داد: «چرا! لازم هم نیست وسط دعوا نرخ تعیین کنی، از خود متشکر!» میل گفت: «پس کجات رو میخوای عمل کنی؟» نیریش با پررویی گفت: «دماغم رو!» میل چشمهایش گرد شد و رو برگرداند سمت دستشویی. نیریش عصبانی گفت: «الان از توالت اومدی، باز کجا داری میری؟» میل حوله را به سمت نیریش گرفت و بعد توی دستشویی آویزان کرد و برگشت.
نیریش دید با این استراتژی به جایی نمیرسد، دست میل را گرفت کنار خودش نشاند، دست انداخت دور گردنش و گفت: «عزیزم، مگه نمیدونی الان سادگی مد شده؟ نشنیدی دخترا میرن کک و مک تتو میکنن تا سادهتر بشن؟ منم میخوام برم این دماغم رو که شبیه عملیهاست عمل کنم تا شبیه دماغ بقیه مردم بشه. میخوام یه قوز بذارم براش، سرش رو هم بدم پایین، این بغلهاش رو هم گوشتی کنم. اصلا بریم دماغم رو مثل دماغ خودت بکنیم، خوبه؟» میل با چشمهای گرد نگاهش کرد.
نیریش لبخندش را بیشتر کرد و گفت: «خب حالا اون هیچی اگه پول نداری، بریم دندونام رو یک کمی کج و کوله کنیم که طبیعی بشه؟ اقلا چهار تا خال گوشتی و جوش آبدار روی پیشونی و دماغم بذارم؟ اه... این جوری نگاه نکن دیگه، اعصابم خرد شد!» میل هنوز با دهان باز نگاهش میکرد. نیریش خودش را لوس کرد و گفت: «نخواستیم بابا، اقلا بیا ازم خواستگاری کن تا فیلمشو بذارم اینستا و معروف بشیم. الان که مده یک سال از ازدواجشون گذشته بیان جلوی دوربین خبرنگارها دوباره از هم خواستگاری کنن!» میل از جایش بلند شد. نیریش با لوس بازی دستش را گرفت و گفت: «اصلا بریم گوشام رو بلبله کنم...» میل وسط حرفش پرید و گفت: «همین ممنوعالتصویر شدنت رو کم داشتیم، لازم نکرده به حجمِ گوشت اضافی کنی. اگه میخوای عادی بشی، رژیم رو بذار کنار و به حجم گوشتهات اضافه کن، راحت و بیدردسر». نیریش به فکر فرو رفت.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon