✅ تصویر آخر هم‌دست سگ سیبیل. مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

✅ تصویر آخر هم‌دست سگ سیبیل
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

گوشیش رو گرفت جلوم و گفت: حالا که گوشی نداری از این استفاده کن. این نهایت بخشندگیش بود. پول و این‌ها نداشت اما سیاست‌‌مدار خوبی بود. گوشی رو گرفتم و قبل از اینکه سیم‌کارت رو عوض کنم با خودم گفتم بذار چکش کنم. من از اون‌هایی هستم که به رعایت حریم خصوصی همسر معتقدم اما وانمود کردم که سیم‌کارت خودمه. انگار که یادم نیس گوشیش دستمه. من مطمئنم که خود روانشناس‌ها هم گوشی همسرانشون رو چک می‌کنن اون هم تو همه جای دنیا.
اگه شما شوهر فدریکا موگرینی باشی و یه ‌بار هم تو عمرت وسوسه نشده ‌باشی گوشیش رو چک کنی، می‌تونی کل دنیا رو دعوت کنی به رعایت حریم خصوصی آدم‌ها. نمی‌دونستم اول عکس‌ها رو ببینم یا فیلم‌ها یا تلگرام و پیامکش رو چک کنم. ما رمز گوشی همدیگه رو می‌دونیم. اون رمز مال این بود که بچه تو کارمون سرک نکشه و با چند تا استیکر تو فک ‌و فامیل و دوست‌‌ و ‌آشنا بی‌آبرومون نکنه.
رمز گوشیش رو باز کردم. یه‌ پوشه تو فایل‌هاش بود که اسم عجیبی داشت یه‌چیزی مثل سخنرانی‌های استاد رحیم-پ گفتم ایول پیداش کردم. باز که کردم دیدم پر از فایل‌های ورده، گفتم نکنه نامه‌هاش به شاگرد خصوصی‌هاشه.
یادم اومد هیچ هنری نداره در نتيجه شاگرد خصوصی هم نداره. لعنتی باز نمی‌شد انگار باید وردش رو آپدیت می‌کردم. وقتی ورد رو آپدیت می‌کنی، انگار میخوای یه فیل رو جا کنی تو صندوق عقب پراید. تو اون فاصله تلگرامش رو چک کردم و دایرکت اینستاگرامش رو.
هیچ‌چیزی توش نبود. همه پیغام‌ها سین نشده مونده بود. لعنتی از اون‌هاییه که سلاحشون بی‌تفاوتیه. من رو هم همین‌جور خر کرده ‌بود. البته تو اون دوران حس می‌کردم برنده مسابقات جایزه بزرگ شدم و اثری از حس خرشوندگی نداشتم، اما این‌ها مال همون یه سال اول ازدواجه. بعدش روزی 40 بار میخوای برگردی به تنظیمات کارخونه. فایل ورد باز شد، یه‌جور تقلب بود، قیمت قطعات تو سال جدید. خیط شده ‌بودم.
جواب همه پیغام‌ها رو دادم، مردم چه گناهی دارن که باید منتظر جواب این بشینن. چشمم به پیغام مهراد سگ سیبیل افتاد، کجایی عجقم؟! لعنتی نه به اسمش نه به عجقمش.
جواب ندادم، بلاکش کردم، اصلا نمی‌دونم کی بود. با یه آیدی دیگه جواب داد به‌به، بالاخره جواب دادی عجقم؟ می‌تونی حرف بزنی؟ خود سگ سیبیلش بود از لحن چندشش پیدا بود. قلبم تو دهنم می‌زد. دو ساعت ایز تایپینگ بود، مخم نمی‌کشید تماشا کنم گوشی رو گذاشتم روی اپن و چای ریختم.

سه قطره چایی از قوری ریخت روی صفحه نمایش گوشی و یه قوری چایی ریخت روی سرامیک‌. جواب تلگرام رسید. گوشی شروع کرد به برفک پخش کردن و خاموش شد و دیگه روشن نشد.
گوشی رو باز کردم و خشک کردم و اومدم بچپونم تو گونی برنج که چشمم به سیمکارت دوم افتاد. سیمکارت رو انداختم تو یه گوشی داغون و زاغارت پیغام داد لطفا پین را وارد کنید. دیدم از اتاق اومد بیرون گفت: گوشیم رو می‌دی؟
گفتم: مهراد سگ سیبیل کیه؟ گفت: گوشیم کجاست؟ گفتم سوال من رو با سوال جواب نده. همیشه دلم می‌خواست از این جمله استفاده کنم.
کم نیاورد گفت: گوشیم کجاست؟ گفتم: تو گونی برنج. حالا بگو سگ سیبیل کیه؟! گفت: یکی از دوستامه که یه سگ داره که سیبیلش مثل سیبیل هیتلره و قاه قاه خندید. این تصویر چندش آخرین خاطره‌ایه که ازش دارم. خیز برداشتم به سمتش که خرخره‌اش رو بجوم، عقب عقب رفت و روی سرامیک سرخورد، زیر اپن همون‌ جایی که چایی ریخته ‌بود روی گوشیش، گلدون عتیقه مامان خرد شد تو سرش! تو بیمارستان که به‌هوش اومد جیغ می‌کشید. طلاق گرفتیم و اون با سگ‌سیبیل سابق و دلارام جدید ازدواج کرد.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon