✅ ما، دو دی ماهی بودیم. فائزه موسوی‌نسب | بی قانون.. من و «بی» جانم هر دو دی ماهی بودیم

✅ ما، دو دی ماهی بودیم
فائزه موسوی‌نسب | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

خب من و «بی» جانم هر دو دی ماهی بودیم. آن هم نه دی ماهی‌های معمولی! اصلا مگر می‌شود متولدین تنها ماه دو حرفی سال معمولی باشند؟ ما هردو خاص و قطعا مغرور بودیم و چه چیزی سخت‌تر از عاشق شدن دو مغرور؟ البته بعد از کار در معدن!
روز ها می‌گذشت و «بی» جان جانانم رسما کراشم شده بود. شب و روز عکس‌ها و کپشن‌های بامزه اش را می دیدم و کاری جز لایک از شستم بر نمی‌آمد. یک لایک من بین آن همه عشاق «بی» اصلا دیده نمی‌شد.
تا اینکه یک مدت رفت یعنی بردنش! در فراق «بی» جان شب‌ها تمامی نداشت. به خودم قول داده بودم منتظرش بمانم هر چه هم که طول بکشد این جدایی! اطرافیان می گفتند: بین اون همه عاشق اصلا می دونه تو منتظرشی؟ پاسخ می دادم: من که می‌دونم دوسش دارم!
یک روز که داشتم مسیر تلگرام به اینستاگرام را قدم می‌زدم به پستش خوردم! پست بازگشتش! آذر ۹۵ بود که کامبک زد! «بی» جان تنها موجودی بود که برگشتنش را گذاشت برای پاییز. بعد از آمدنش محبوب‌تر شد و رقابت بین من و بقیه عشاق «بی» تنگاتنگ و نفس گیر شده بود! باید کاری می کردم که مرا ببیند.

غرورم را کنار گذاشتم و به او گفتم: طنزات چه نیکوست! اسمت چی بود؟
گفت: بی قانون که جان فرسود از او
گفتم خب منطقیه، یه روزنامه طنز با این کمالات، لوگوی قرمز، با نمک عین ماه! باید عاشقش شم دیگه!
بهش گفتم: ول کنم به تیتر و ستونات اتصالی کرده! می خوام انتخابی برات بنویسم.
گفت: آثارت رو بفرست واسه باشگاهم. سعی کن جوون اول شی.
گفتم: ضمیمه کی بودی تو لعنتی؟
سرد جواب داد: ضمیمه طنز روزنامه قانون.
گفتم: ولی منم مثل خودت یه دی ماهی‌ام تو سیزده من نوزده! ما هر دو ارتفاع چشمامون زیاده نباید ازش بیوفتیم! با من سرد نباش.
لبخند نمکینی زد و گفت: واقعا؟ پس حالا که متولد اولین ماه از آخرین فصل سالی بهت میگم ما قانون عالمیم و بی قانون تو!

با شنیدن این جمله به اینستاگرام آمدم؛
فضای تلگرام برای تبریک تولد کافی نبود.
«بی‌قانون» جانم تولدت مبارک
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon