داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ آببندی در شب شعر و شور. امیرقباد | بی قانون.. میخونه: شب شب شعر و شوره؛ شب شب یار کوره!
✅ آببندی در شب شعر و شور
امیرقباد | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
سبحانه میخونه: شب شب شعر و شوره؛ شب شب یار کوره! میگم: تنها جاش رو که درست خوندی همون یار کور بود. آدم باید کور باشه خودشو تو چنین موقعیتی قرار بده.
بی قافیه نگاش رو انداخت روم. یه جور انگار داره شلاق میزنه یا قراره با نگاش همه پستی بلندیام رو سنباده بکشه. گفتم دو راه پیش پام هست. یکی اینکه این دم آخری که سر چال پیش پای غول آخر منتظر قربانی کردن تمام گذشته و آیندهام هستم با لگد بزنم زیر لنگ این بخت سیاه، شاید یه راهی پیش پام باز شه. مثل این فیلم هپی اندا که یهو دریچهای از لای ابرا نور مزخرفش رو میتابونه روی پیشونی آدم و بخت رو حالی به حالی میکنه. یکی دیگهام اینکه یه جور شل حرکت رو ادامه بدم و خودم رو بندازم ته همین دره و تا ته راه رو همین فرمون بتازونم ببینم چی پیش میاد. آدم که نمیدونه. شاید مثلا این سبحانه که الان این شکلیه یه جور جادو شده بود و بعد از فرست فلان سحرش باطل شد و به یه موجود نرم و نورمی بدل شد.
همهاش نباید بدیهای سبحانه رو بگم. مثلا یه خوبیش اینه که وقتی اینجور تو ابهامی و تصمیمگیریت خراب شده با یه ضربه، هر چی زدی رو میپرونه و خودش مسیر جدیدی رو خیلی روشن به خوردت میده. یعنی همیشه با سبحانه سر دو راهی یه راه سوم باز میشه که توش همه چی هست.
ضربه رو که زد گفت: نظرم عوض شد. با خودم گفتم: خدا رو شکر. ادامه داد: سوسن اصن برای ساقدوشی خوب نیست. آدم کنارش خیلی کوچولو به نظر میاد. ابهت آدم رو میترکونه. گفتم: مگه ابعاد سوسنجون چجوریه که ابهت شما رو خدشهدار میکنه.
میگه: سوسن جون؟ چشمم روشن به دوستام هم که نظر داری. میگم: من به خودتم نظر نداشتم هانی بیبی فقط نمیدونم چطور دیشب تا حالا تقدیر اینطور رقم خورده. حالا چطور میتونم به سوسن خانم ابروکمون نظر داشته باشم. میگه: ازکجا میدونی ابرو کمونه؟ سر و سری هم با هم داشتین؟ نکنه همه اینا برنامه است که من رو بتیغی و بعد قالم بذاری با هم فرار کنین؟
میگم: آخه لامصب تو چی داری که بشه تیغیدت. تو خودت تیغزن ماجرایی. میگه: به نظر میاد اعتراضی داری؟ اعتراضدونت رو با لگدی به وجد میارما. میگم: نوکرتم. شما کلیت ماجرای من رو به وجد آوردی دیگه. یه اعتراض دون رو ازم نگیر. میگه: خلاصه بفهمم با رفیقام تیک و تاک زدی من میدونم و اعتراض دونت. میگم: بیا از این تیک و تاک بگذریم. خوبیت نداره اصن در موقعیت حساس کنونی. میگه: خب ساقدوش کی باشه سوسن نباشه؟ میگم: سنبل. میگه: سنبل رو از کجا میشناسی تو؟ میگم: همین دیدم سر وزنه، یه چی پروندم. میگه: نه! تو به یه آببندی دقیقه نود بدجور محتاجی.
دیدم این که میخواد بزنه دنبال بهانه است. الکی وقت کسی رو تلف نکنم. شل کردم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon