می‌خواهمت و نیستی.. پرسه زنان در این باغ.. هوا را تازه می‌کنم با دم زدن در رنگ‌های یادت

می خواهمت و نیستی

پرسه زنان در این باغ

هوا را تازه می کنم با دم زدن در رنگ های یادت

رها از خاطره ی واژگانت.



حتی نامت ، شبحی ست پریده رنگ

که نفسی با من نمی پاید

اگر چه با هر نفس آن را تازه می کنم.



امشب تو را در رؤیاهایم باز می آفرینم

زنده تر از کلماتی که در دهانت می کارم

و پیش تر از تو شنیده بودم.



هر کجا باشی اکنون

تو را درون ِ خود احساس می کنم.



نگاهت خیره به من ،

سدی می کشد در برابر ِ نور ِ سرد ِ شامگاه

در لحظه ی نقوذ به ژرفای خاک.



تو را فرسنگ ها دورتر ، تنگ تر در آغوش می فشارم ،

جان می بخشم به عشق،

تا چیره شدن شدن ِ آواز ِ بوف ها

و بدل کردن ِ همه ی آرزوها و یقین ِ سرشارم به خاطرات.



ستارگان ِ آسمان از من و تو فیلم می گیرند

اما نه برای نشان دادن به کسی

خانم کارول آن دافی در حال حاضر ملک الشعرای انگلیس است. گزیده ای از شعرهایش را با ترجمه ی فریده حسن زاده (مصطفوی) نشر نگاه منتشر خواهد کرد.




می خواهمت و نیستی-کارول آن دافی-دکلمه رضا پیربادیان


https://telegram.me/deklamehayepirbadian

لینک کانال دکلمه های رضا پیربادیان
@deklamehayepirbadian