💎 خداوند موضوع اندیشه است و نه احساس.. ✍ گ. و

💎 خداوند موضوع اندیشه است و نه احساس

✍ گ. و. ف. هگل

💎 هگل در بخشی از عقل در تاریخ اذعان کرده است که ممکن است این شائبه به وجود آید که خداوند شناختنی نیست. اما این‌که چنین سخنی گفته شده است، ناظر بر دیدگاهی است که خداوند را از دسترس خارج می‌کند[این افزوده از هگل نیست]. اگر این عقیده هگل وجهی دارد که:«خداوند خود را در دین مسیح» آشکار کرده است، پس به دنبال آن نتیجه‌ای که هگل آن را پیش از این مقدمه خود می‌آورد می‌توان به این صورت خلاصه کرد:

💎 ممکن است گفته شود که اگر خداوند از خود خبر بدهد(Sich mitteilen)، این مسئله نه تنها باعث نمی‌شود که چیزی از خدا کم شود، که حتی همانند آن چراغ نوری است که هرقدر بیشتر بتابد چیز‌های دیگر را روشن می‌کند. بنابراین می‌توان پی برد که خداوند خود را از یک سو بر قلب و #طبیعت(Die Natur) و از سوی دیگر بر احساس(im Gefühl) آشکار می‌کند.

💎 اما استاد، سپس اذعان می‌کند در زمانه ما به نحو خاص ادعا شده است که انسان همواره باید بر این عقیده استوار باشد که خداوند فقط در آگاهی بلاواسطه و بر شهود آشکار می‌شود:

🔶 Gott sei #für #uns in dem unmittelbaren Bewußtsein, in der #Ansachaung.

💎 در این فقره گذشته از این‌که باید مفهوم «Anschaung» را نزد هگل در تفاوت آن با همین مفهوم که کانت نیز به کار گرفته است، لحاظ کرد، اصطلاح für uns در نظر هگل، راجع به، «برای ما»، ناظر بر «ما»ی فیلسوف است که بارها در پدیدارشناسی روح از آن استفاده کرده است.

💎 به این ترتیب اگر خداوند برای خود(für sich)، ذاتی ازلی/جاوید/دائمی/همیشگی، باشد و در این ازلی و ابدی بودن، در خود و برای خود، کلی باشد، موضوع این امر کلی نه احساس که جایگاه آن، اندیشه است. به این ترتیب خداوند شناختی است، اما خود را نه بر احساس که بر اندیشه آشکار(Offenbaren) می‌کند! آیا جز این است که خدا باید موضوع فلسفه باشد؟!

💎 Gott ist das an und für sich ewige Wesen, und das an und für sich Allgemeine ist Gegenstand des Denkens, nicht des Gefühls.

✍📚 G.W. F. Hegel, Vorlesungen über die Philosophie der Weltgeschichte, die Vernunft in der Geschichte. S. 43. F.M Verlag.

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken