‍ اندیشه ایرانشهری و سلطنت؟! (کذا)!.. ✍ بهروززواریان

‍ اندیشه ایرانشهری و سلطنت؟!(کذا)!

✍ بهروززواریان

🔶 سیدجواد میری مینق که در ادامه
سنت ایدئولوژیکی استاد خود علی شریعتی زندگی می‌کند و با پوست و گوشت و خون او در آمیخته شده است، برای این‌که بتواند جایگاهی برای ایدئولوژی پایان‌یافته علی‌شریعتی پیدا کند با فروکاستن اندیشه ایرانشهری به سلطنت‌طلبی، روی دیگر سکه دخالت در قدرت سیاسی و فهم هر ایده‌ای را با عینک ایدئولوژی اثبات کرده است.

🔶 با توجه به این نوشته مخاطبی که دست‌کم یک بار آثار سیدجواد طباطبایی را مطالعه کرده باشد درمی‌یابد که مشکل پیچیده ایران فراتر از آن است که بخواهد با سلطنت‌طلبی و افتادن به پای خاندان پهلوی حل شود!

🔶 میری چون هیچ درکی از اندیشه سیاسی جدید و مشکل پیچیده ایران ندارد، در ادامه سنت استاد و پیشوا، علی شریعتی، با این‌که اسنادی را نشان داده‌ایم که مشکل ایران فراتر از آن است که بخواهد با سلطنت‌طلبی حل شود، بازهم ایرانشهری را به سلطنت فروکاسته است! در واقع او به این دلیل که احتمالا نام سلطنت غلامان ترک سلجوقی، یا سلطنت ناصری یا امضاء شدن نخستین سند حکومت قانون توسط مظفر‌الدین را از دور شنیده و فهمیده است که طباطبایی در نظریه حکومت قانون به تحلیل و علت‌شناسی انحطاط پرداخته است، آن را با سلطنت‌طلبی اشتباه گرفته است. اما دلیل این نگاه ایدئولوژیک و فروکاستن ایرانشهری به مسئله سلطنت و خجل دانستن دیگران از آن نشان می‌دهد که نقادان هنوز در الفبای ایدئالیسم آلمان و شیوه‌های جدید تاریخ‌نویسی درمانده‌اند و البته به نظر می‌رسد که این عدم اجتهاد خجل‌آور است!

🔶 مخاطبان گرامی برای این‌که دریابند اندیشه ایرانشهری ناظر بر مسئله پیچیده ایران است می‌توانند کتاب خواجه‌نظام‌الملک طوسی، گفتار در تداوم فرهنگی ایران را در دست مطالعه بگیرند تا همانند ایدئولوگ‌هایی که در ادامه سنت شریعتی، جز بر هم زدن وضع موجود کار دیگری ندارند به دام این تفاسیر نادرست گرفتار نشوند!

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken