🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علمسیاست و علمحقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken
🖇اندیشه سیاسی در مسلخ سمت
🖇اندیشه سیاسی در مسلخ سمت
📋جای شگفتی است که در این سالها هیچ دانشجو و استادی پیدا نشده است که مدیریت سَمْت را از پیامدها و خسارتهای اتلاف وقت، ضایع کردن نیروی انسانی، نابودی بنیان زبان ملّی و آسیبهایی که بر فرهنگ کشور و نظام علمی وارد میکند آگاه کند! جای آن دارد که فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که مسئول صیانت از زبان فارسی است، چند نفری را تعیین کند که دستکم برخی از کتابهای تحمیلی به دانشگاه و دانشجویان را تورّقی بکنند و در مواردی تذکری برای اصلاح اشتباهات به مسئولان انتشارات سَمْت بدهند.
📎انحصار سمت
انحصاری بودن نهاد معظم سَمْت، در نظام دانشگاهی ایران، پیامدهای اسفناکی برای فرهنگ ملّی، نظام علم و زبان فارسی دارد. سَمْت، به گونهای که تاکنون مدیریت شده است، از آسیبهای جدّی رنج میبرد و، در موارد بسیاری، این مدیریت در خلاف جهت اهدافی است که آن نهاد برای آن تأسیس شده بود : اگر غرض از تأسیس سَمْت «تدوین منابع مبنایی و علمی معتبر و مستند» بوده است، هیچ تردیدی نیست که دو کتاب استاد قادری، که من مورد بررسی قرار دادم، جز نقض غرض نبوده است.
📎شبکه تخریب نظام علم
با شناختی که از استادان و صاحبنظران علم سیاست کشور دارم، تردیدی ندارم که از آنان، به عنوان عضوی از شبکۀ بزرگ تخریب نظام علمی کشور، آوازی برنخواهد آمد، چنانکه در بیست سال گذشتهای که این دو اثر استاد قادری را درس دادهاند آوازی برنیامده است. من آنچه شرط بلاغ بود در این صفحات اندک گفتم، و تردیدی ندارم که آنچه در نظام دانشگاهی به جایی نمیرسد همین فریادهاست. اینجا به یک برهان قاطع اشاره میکنم و آنگاه خواهم گفت که چرا گوشی برای این فریادها وجود ندارد. زمانی که، بیش از دو دهه پیش، سَمْت تصمیم گرفته بود کتاب اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران را به استاد قادری سفارش دهد، طرح پیشنهادی او را بدون ذکر نام مجری طرح برای داوری به من هم ارسال کرد.
📎ندانستن زبان مادری
از جملۀ چیزهای خندهدار بسیاری که در طرح آمده بود و به خاطر دارم این بود که مجری طرح ابن قتیبه را ابن قطیبه نوشته بود. من نوشتم که کسی که نام نویسندهای را درست نمیتواند بنویسد، چگونه خواهد توانست فصلی دربارۀ کتابی مانند الامامة و السیاسۀ او بنویسد؟ لابدّ مدیریت گروه علم سیاست گمان کرده بود که کسی که افتخار «استادی و صاحبنظری» را ندارد خواسته است در روند خودکفایی دانشگاه و بومی سازی علم در آن کارشکنی کند. امروز، پس از بیش از بیست سال از آن زمان، مصداقِ «جرّب المُجرّب»، نتایج «ندامتی» که حاصل نشده پیش روی آن مدیریت محترم قرار دارد. اگر به واقع به «راهنمایی و پیشنهادهای اصلاحی» اعتقادی دارند، این دو درسنامۀ استاد را از دور خارج کنند و بیش از «عِرضِ خود نبرند و زحمت دانشجویان ندارند»!
📎نقادی وضع موجود
خوانندهای که با صبر ایوبی این مقالههای دربارۀ استاد قادری و یاوههای او را از نظر گذرانده باشد حق دارد بپرسد که مگر در میان این همه استاد بیاهمیتی که نوشتههای آنان برای اتلاف منابع کشور و ضایع کردن عمر دانشجویان به اینان تحمیل میشود، قادرینامی چه اهمیتی داشته است؟ پاسخ من به این پرسش این است که «حق با خواننده است و استاد قادری فینفسه هیچ اهمیتی ندارد!» اما، بهرغم این بیاهمیتی، من اعتقاد دارم که باید به نقادی وضع موجود نظام دانشگاهی و مناسبات درون آن، که موجب شده است کسانی مانند قادری بتوانند یاوههای خود را به نظام دانشگاهی کلِّ کشور و دانشجویان آن تحمیل کنند ادامه دارد.
📎دورباطل تربیت مدرس
من گمان میکنم که به دنبال سوءِ مدیریتهای دهههای اخیر، موجهای پی– در– پی تصفیههای استادان منتقد و جاسازی استادانی که از استادی جز حکم اداری ندارند، دور باطلی ایجاد شده است که، اگر بیش از این ادامه پیدا کند، بیم آن میرود که نظام علمی کشور را به اعماق ورطهای براند که رهایی از آن به آسانی امکانپذیر نباشد. از اینرو، چنین استادهایی تنها به عنوان حلقهای در دور باطلِ دانشگاه تربیت مدرس، استادی همان دانشگاه، مدیریت سَمْت– ستادِ انقلاب فرهنگی، تدوین کتاب تحمیلی به دانشگاه و سفارش همین کتابهای تحمیلی از طرف ائتلاف استادان تربیت مدرس– سَمْت به اعضای همان ائتلاف معنایی دارند🖊
🔸نشریه قلمیاران. شماره یازدهم. تیر 1397. صفحه
💡کانال اختصاصی نشر آثار و آراء جواد طباطبایی
@javadtabatabai