🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علمسیاست و علمحقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken
💎 فقدان اساس در دولت.. 📥 بحران خودکامگی و بسط آگاهی نوآئین …⚠️ عصر قاجاران …✍ دکتر جواد طباطبایی
💎 فقدان اساس در دولت
📥 بحران خودکامگی و بسط آگاهی نوآئین.
⚠️ عصر قاجاران.
✍ دکتر جواد طباطبایی
💎 جواد طباطبایی در فصل نخست از کتاب تأملی درباره ایران، نظریه حکومت قانون در ایران، مینویسد:«احتشامالسلطنه، در خاطرات خود(صفحه۱۲) نقل میکند که در کنار خندقی، در خیابان چراغ گاز سابق، جمعی از مردم را دیده بود که بر سر لاشه اسب یا قاطر ریخته و با چاقو آن را میبریدند و از دست یکدیگر میکشیدند».
💎 سپس درباره شدت قحطی و گرسنگی ادامه میدهد که:«...در خیابان علاءالدوله، شخصی نانی را از روی پیشخوان نانوایی برداشت؛ نانوا، و کسبه و مردم رهگذر بر سر او ریختند که نان را از او بگیرند و او در همان حال که با مشت و لگد بر سر و سینهاش میزدند، نان را میبلعید!»(خاطرات صفحه ۱۳، به نقل از طباطبایی، صفحه ۳۵).
💎 احتشام سپس درباره «بیتدبیری حکومت» مینویسد:«... مردم بعد از خوردن سگ و گربه و به قول معروف هرآنچه که دندان گیر بود، ناچار به خوردن #اطفال روی آوردند. مردم قحطی زده، اطفال را میدزدیدند و میخوردند. در اوایل تابستان که به تازگی از شدت قحطی کاسته میشد، بیماری وبا شدت گرفت و خرمن عمر مردمی را که با گوشت چهارپایان و اموات زنده مانده بودند، هزار هزار درو کرد(همان)، و سپس کار به جایی رسید که به حکم دولت، سرپرستی کودکان فقیر به ثروتمندان سپرده شد.
✍📚 طباطبایی، جواد، تأملی درباره ایران، نظریه حکومت قانون در ایران، نشر مینوی خرد، چاپ دوم، ۱۳۹۵، تهران.
📥 چنانکه از این فقرات و دیگر فقرههای کتاب میتوان دریافت، این نقل قول، نمیتواند صرف یک رویداد تاریخی قلمداد شود. بلکه همانطور که میتوان دریافت، نشانگر بحران در نظام خودکامه قجری بود که کشور برای آنها، معنایی جز محدوده تنگ دربار نداشت، و «حتی اگر هم با حجاب و باور آئینی بر سر کار میآمدند، تاب مستوری نمیآوردند».
💎 از سویی میتوان به این نکته توجه کرد، که چنانکه پیشتر هم به آن اشاره شده است، در ایران نظام حقوقی وجود نداشت، تا کسی بتواند از آن دادخواهی کند. بدیهی بود که «ناصرالدین میرزا»، در رأس امور قرار گرفته بود و هر بار که کسی در پی اصلاح مشکلات کشور بر میآمد، سر رشته امور به شخص شاه ختم میشد و با در هم تنیده شدن «خودکامکی و سلطنت مطلقه»، همین کافی بود تا قفلی بر دهانها بزند، «اصلاحاتی که ممکن نمیشد و ایرانی که هر روز ویرانتر میشد».
💎 وانگهی؛ اگر هم در این میان، کسانی همانند امیرکبیر، یا قائممقامها پیدا میشدند، تفکر اصلاحگرانه آنها، در تضاد با «نظام خودکامه»، سرنوشتی جز قتل در انتظارشان نمیگذاشت. اما اینکه در مشروطیت ایران و در آن سده سرنوشت ساز چه اتفاقی رخ داد، میتوان دریافت که مشروطیت، بحثی در حقوق بود، و اینجا جایگاهی بود که نه امثال «تقیزاده» و نه سودای «پروتستانتیسم آخونده زاده» میتوانست به آن راهی داشته باشد.
💎 بدیهی است که در آن دوران، ایران، ممالک محروسه ایران بود، تا جایی که این پرسش را میتوان طرح کرد، که این کشور در دهههای بعدی، از چه کسانی تحویل گرفته شد و چگونه کشور شد؟
✍ بهروز زواریان
@MinervaEule1776
https://t.me/denkenfurdenken