‍ 🔶 خدا انسان است و انسان خدا‌گونه.. 📚 گفتار‌فلسفی.. ✍ بهروز زواریان

‍ 🔶 خدا انسان است و انسان خدا‌گونه

📚 گفتار‌فلسفی

✍ بهروز زواریان

🔶 شاید هیچ اثر فلسفی دیگری هم‌چون کتاب علم‌منطق هِگِل، در اندام‌های فلسفه اروپا لرزه ایجاد نکرده است. علم منطق هگل، علاوه بر تعریض به نقد اول کانت، در عین حال نشان‌گر این است که چگونه هگل از منطق قدیم عبور کرده و آن را از پیش برای سنجش صحت احکام فلسفی به کار نمی‌گیرد.

🔶 جواد طباطبایی با آن گفته ره‌گشای خود که علم منطق، ذهن خدای پیش از آفرینش است راهی دیگر بر ما گشود. از این‌روی در همین نقطه جای این پرسش وجود دارد که چه نسبتی بین فیلسوف و ذهن خدا وجود دارد؟ اگر منطق ذهن خدای پیش از آفرینش جهان است چرا هگل باید آن را بنویسد؟

🔶 مشخص است که کتاب علم‌منطق نشانگر تسلط عقل فیلسوف بر ماده خود است. هگل نردبانی بر پایه جهان قرار داده و از آن بالا رفته است تا با بسط و گسترش آموزه‌های منطق خاص خود نشان‌دهد که من به درون علم‌خدا رسوخ کردم و ساختار آن را شکستم و اثبات کرده‌ام که ذهن خدا از چه منطقی تبعیت می‌کند؟! از این‌روی به نظر می‌رسد که هیچ چیز، حتی خدا نمی‌تواند خود را از سیطره منطق رها کند. فیلسوف به درون ذهن خدا رفته و ساختار هرآن‌چه را که دیده، بر قلم خود جاری کرده است.

🔶 فلسفه‌های قرون‌وسطی، به دلیل نسبت‌ها و صفت‌هایی که به خدا می‌رساندند او را به مرز عدم نزدیک کردند، یعنی خدایی بیکاره و بی‌معنا. اما برای نخستین بار با هگل است که این ساختار‌ها در هم می‌ریزد تا فیلسوف نشان دهد که هیچ چیز از سیطره منطق رها نیست. اما این منطقی نیست که از پیش وضع شود تا با آن، صحت احکام و استدلال‌های فلسفی_ آن‌گونه که استاد، ارسطو می‌پنداشت_ مشخص شود.

🔶 علم‌منطق(Wissenschaft der Logik) و پدیدارشناسی‌روح(Phänomenologie des Geistes) دو روی یک حقیقت واحد هستند.

🔶 یکی تجربه و ذهن خدای پیش از خلقت جهان را نقش بر آب می‌کند و دیگری نشان می‌دهد که این خدا با افتادن در ساختار طبیعت پیش از ورود در تاریخ، حتی نمی‌دانست که خدا است و پس از آن متوجه شد که چیست و کیست؟! از این‌روی می‌توان دریافت که بر حسب فرض:

🔶 خدا انسان شد و انسان خداگونه. با مرگ مسیح، خدا مرد و این مرگ خدا زنده شدن خدای دیگری به نام انسان بود.

🔶 در این فاصله دهه‌های ۱۷۶۰ تا اواخر قرن نوزدهم است که آلمان‌ها در همه قلمروها انقلاب به پا کردند از فلسفه فیشته و شلینگ تا هگل و انقلاب واگنر در موسیقی و...

🔶 می‌توانم گفت که در آن‌جا شاهد یک انفجار اتمی بسیار وحشتناک هستیم که هیچ‌کس نتوانست و نمی‌تواند از اثرهای آن در امان بماند.

🔶 اما جای شگفتی است که هنوز پس از گذشت سیصد سال، ما توجه جدی به این انفجار نشان نداده‌ایم و هم‌چنان تخته‌بند همان نظام سنت قدمایی(تعبیرجوادطباطبایی)، هستیم و فکر می‌کنیم که می‌توان با تکرار ماثورات در نهادی که اصلا نام دانشگاه زیبنده‌اش نیست به علم دست یافت.

🔶 این قرن مهم_یعنی قرن نوزدهم_ در آگاهی ما گم شده است و تا زمانی‌که به این [گسل(همان منبع)] نشویم و به شناخت آن خطر نکنیم، سودای علم و نافهمی شرایط بر ما چیره خواهد بود. به نحوی که گویا می‌دانیم در کجا ایستاده‌ایم!

🔶 آن‌طور که در بدفهمی آن‌چه که هست، فکر می‌کنیم #تجدد و #مدرنیته یک معنا را می‌رسانند! جعل واژه می‌کنیم. اما در ایران نهاد علم و دانش و دانشگاهی وجود ندارد، و بدیهی است که در فقدان چنین نهادی حتی یک نوشته جدی و مهم در اندیشه‌سیاسی در ایران وجود نداشته باشد، در حالی که دانشجویان دانشگاه تهران، بر اساس برخی جزوات فکر می‌کنند چیزکی از اندیشه‌سیاسی می‌‌دانند(همان منبع).

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken