📍پروژه احیای عقلانیت📍. 📍تاریخ فلسفه همچون سیستم دانش📍

📍پروژه احیای عقلانیت📍
📍تاریخ فلسفه همچون سیستم دانش📍

💠 «...من تا کنون توانسته ام نشان بدهم که «تاریخ فلسفه ما» می بایست توضیحی از «گسست نظام عقلانی» از چهارصد سال قبل به این سوی باشد. چنانکه پیش از این گفتم، این استدلال ها در سال های آتی بسط بیشتری خواهد یافت؛ از این روی اکنون در جایگاه تبیین جزئیات نیستم، بلکه بیشتر استدلال ها ناظر بر «امرکلی» است. من هنگامی که به جریان «سیستم های فلسفی» می نگرم، نمی توانم تصوری از تصادفی بودن پدیدارهای عقلانی بر گستره جهان داشته باشم. از این جهت هرقدر که بیشتر می خوانم و پژوهش ها_علی رغم امکانات محدود_ پیش می رود_ در می یابم که نوشتن «تاریخ فلسفه» ای «ملی» برای دوره ما از ضرورت بی حدی برخوردار است.

💎 از این مجرا، من به این دریافت رسیدم که درک ما از مسأله «زمان» می تواند همچون بنیادی مستحکم، نحوه حرکت عقل و مضمون آن را در نوشتن این تاریخ فلسفه موجه کند. از این روی سه ملاحظه «بنیادین» در این باب به نظرم رسید که با مبانی نظری هایدگر و نگرش او به زمان آن را ایراد کرده ام و اکنون یکی از آن ملاحظات را مختصر تقدیم می کنم:

📌 «...بنابر فرض من و البته با عنایت به این که هر پدیداری از عقل «در زمان= in Zeit» است می توانم فرض سومی را مطرح کنم. اگر بخواهیم پدیدارهای عقل را به عنوان مضمون آن در «تاریخ» بررسی کنیم، می بایست ابتدا «زمان نامتناهی» را به حیطه تصور خود برکشیم. اما به نظر می رسد که این مسأله نه تنها غیر ممکن که بسیار مبهم است_(ر.ک به استدلال های ارسطو در باب زمان)_. از این روی می توان مقطعی خاص را در نظر گرفت و «زمان نامتناهی» را به عنوان مجموعه نقطه هایی در نظر گرفت که، هر «نقطه» آن در لحظه بعدی وجود ندارد. از این جهت اگر فرض ما از زمان چنین باشد، نقاط هرگز بر یک دیگر منطبق نخواهند شد. چرا که هر «نقطه» می گذرد و منقضی می شود.

💠 به علاوه اگر نگاه ما به زمان، شامل تقسیم زمان به «نقطه ها» باشد، می توان بین هر نقطه، شمار دیگری از نقاط را تصور کرد. بنابراین اگر این چنین باشد، نمی توان حرکت عقل و اتصال و پیوستگی سیستم های فلسفی را موجه کرد، چرا که در این صورت همواره در بین نقطه های زمان باقی خواهیم ماند.

💎 این در حالی است که بر اساس فرض من، سیستم های فلسفی، حلقه اتصال و پیوستگی خود را
حفظ کرده اند، و تنها به وجهی از ۴۰۰ سال قبل و به وجهی دیگر، از هنگام مرگ آخرین فیلسوف ما، علامه طباطبایی، میان نظام های فلسفی گسست ایجاد شده است.

💠 بدیهی است که نه رضا داوری و نه ابراهیمی دینانی و نه بیژن عبدالکریمی و نه سرشناسان دیگر تا کنون هیچ گونه روحیه تحرک در سیستم فلسفی وارد نکرده اند. آنها در بهترین حالت ممکن میراث دار و جیره خوار هایدگر و ملاصدرا بوده اند. در حالی که از میراث غنی خردگرای در عالم اسلام غفلت ورزیده اند و نتوانسته اند بحران خرد را به عنوان مسأله ای فلسفی تحلیل کنند.

💎 بدیهی است که تمام دریافت های من، اکنون پخته و پرورده نشده است. اما سپس تر نشان خواهم داد که در به کارگیری الفاظ چقدر حساس خواهم بود. اکنون هم که در این فضا برخی تأملات خودم را «فقط» با ارباب معرفت در میان می گذارم، الفاظ را از سر «خودسری» و بی توجه به مبانی نظری «تفکر در عالم اسلام» وارد نمی کنم.

💎 لازم است بیافزایم که به زودی بر اساس خاطرات حاج محمدعلی محلاتی، نمایشنامه ای با عنوان « #وجدان_های_خفته » در توصیف نابسامانی های «عصر قاجار» را بر اساس تحلیل های دکتر سید جواد طباطبایی منتشر خواهم کرد. بدیهی است که این نگاه ناظر بر دستور آن «سرور گرامی برای خواندن تاریخ معاصر ایران» به خصوص در عصر قاجار است.

💠 بامهر؛ #بهروز_زواریان
💎 #ما_را_به_اشتراک_بگذارید.
💎 #ندای_فلسفه
💠 ذکر متن با نام راقم بلامانع است

💠 چاه به چشمه ای که از آن آب می نوشیدیم حَسرَت می بُرد

💠 حفظ ایران و مرزهای سرزمینی آن کانون تأمل درباره ایران است.

💠 @MinervaEule1776

💠https://t.me/denkenfurdenken