💎 اگر به تعبیر هگل، بپذیریم که «روند داوری در تاریخ جهانی» انجام می‌شود، تاریخ، ملت ایران‌ویرانگر ایران را قضاوت خواهد کرد

💎 اگر به تعبیر هگل، بپذیریم که «روند داوری در تاریخ جهانی» انجام می‌شود، تاریخ، ملت ایران‌ویرانگر ایران را قضاوت خواهد کرد. کسانی که گذشته تاریخ، یعنی نیروی فزاینده و‌ مکان «تکوین آگاهی ملی» را فراموش کرده باشند محکوم «به فنا، تکرار تاریخ و زندگی گیاهی» خواهند بود. آن‌ها خواه نا خواه بر صحنه تاریخ جهانی نقشی ایفاء می‌کنند و‌ نیز در خدمت تحقق غایت عقل هستند، اما با عمل خود، تنها چیزی که باقی می‌گذارند ننگی است که آیندگان از آن یاد خواهند کرد.

💎 وانگهی، در چنین فضایی ادعای «آزادی‌خواهی»، برای توده، جز ادعایی سخیف نیست. در فضایی که کسی از نیروی حیات‌بخش گذشته آگاهی ندارد، و در واقع نسبت به آن جاهل است، فقط «فیلسوف» است که حق دارد ادعای آزادی‌ داشته باشد، و در واقع فیلسوف است که طعم آزادی را می‌چشد، اما آن‌چه که برای توده می‌ماند، زنجیر سختی، و فقط توهم آزادی است. وانگهی، این توده اگرچه بر صحنه تاریخ نقش ایفاء می‌کند اما نقشش جز پرداختن به سطح زندگی و‌ بالا و پایین آن نیست.‌ اما «گنجینه تمدن بشر هیچگاه بی‌نگهبان باقی نمانده است»(تعبیر هگل). دوگوبینو به خوبی دریافته بود که: «ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مرد»، چنان‌که تا کنون نمرده است، اما مردمان در درون همین روند تاریخی، در دادگاه تاریخ جهانی قضاوت خواهند شد.

💎 «در این شرایط برای ما، وظیفه‌ای جز حفاظت از این کشور_به هر قیمت_، یعنی وجود در آبگینه حصار، تمامیت ارضی و میراث ملی او‌ متصور نیست». چراکه به تعبیر ریچارد فرای که پیشتر آوردیم، هر بار قامت این سرو خم‌ شد و به زمین ساییده شد، بار دیگر با نشستن گردباد، راست قامت شد. بدیهی است، آن‌چه که این شرایط را ممکن می‌کند، جز «وجود یک‌ هسته محرز ملی نیست» و برای کسانی که به «لغوگویی» و‌ «زندگی روزمره» و‌ «ایستادن بر امور عارض بر ایران» عادت کرده‌اند، این پدیدار قابل رؤیت نیست.

✍ بهروززواریان
💎 @denkenfurdenken