‍ ‍ 📍واقعیت ایران غیرقابل انکار است📍.. 📍ایران موضوع تامل ایران است📍.. 📍تا انتها بخوانید📍🔻🔻🔻🔻

‍ ‍ 📍واقعیت ایران غیرقابل انکار است📍

📍ایران موضوع تامل ایران است📍

📍تا انتها بخوانید📍🔻🔻🔻🔻

💠 ایران ایران است، حتی اگر نام آن را از آن بگیرند؛ این گفته کُنت دو گوبینو وزیر مختار عصر ناصری که برخلاف مدعاهای داخلی، خامه حصر ِنژادی، از آن نمی تراود، نشان از این دارد که ایران، متشکل از سه عنصر فرهنگیِ ایرانی_اسلامی_یونانی است و هیچ عنصر دیگری در کنار این سه موضوع نمی تواند به رسمیت شناخته شود. چرا که اولین شرط حضور، داشتن یک تاریخ و هویت قدرتمند فلسفی است. اما چرا این چنین است؟ وانگهی؛ می توان ایران را به عنوان موضوع تامل فلسفی، ذیل مفاهیم "وحدت و کثرت" توضیح داد؛ بسیار روشن است که ایران متشکل از اقوام تُرک و کُرد و بلوچ و... است و هرکدام از این اقوام در رابطه ای درونی با یک دیگر پیوند دارند و در نسبت با یک دیگر تعریف می شوند. در واقع می توان گفت که ایران همچون کالبدی است که می بایست همه اقوام در سپهر آن وضعیت خود را بشناسند و توضیح دهند. شاید این نکته عامل تعجب باشد که چرا باید ایران را به ضمیر "آن" شناخت و توضیح داد؟ اولا به این دلیل که ایران درست همین جایی است که ایستاده ایم؛ و دوم اینکه تَعیّن مفهوم ایران در ارتباط با واقعیت آن، همچون یک کل و وحدت ارگانیکی شناخته می شود که می توان عناصر سازنده آن را از مجرای "اسلامیت، هویت ایرانی، اندیشه یونانی"، در ارتباط با کل فهمید. تعین پذیری مفهوم ایران در ارتباط با واقعیت آن فقط از مجرای این سه عنصر ممکن می شود و هر مفهوم اضافه دیگری به عنوان یک واقعیت و خاصیتِ یک موضوع "باشنده"، ذیل #ایران معنا پیدا می کند، نه اینکه قابل انکار باشد. از این جهت این برای_خودبودگی ایران، در عین حال دگربود را به رسمیت می شناسد، اما آن را در "#وحدت_بسیط" خود حل می کند.

🌐 در اینجا می توان گفت که آن دگربودی، اگرچه در بادی امر از وجه سلبی برخوردار است، اما عنصر سازنده خود را در ارتباط با کل(=حیات ایران) بازیابی می کند. بنابراین ایران از یک وحدت نوعی و کلیت عام واقعی برخوردار است که هر مفهوم دیگری را ذیل خود پرورش می دهد و آن را به #تمامیت و وحدت** می رساند. و از این جهت، عناصر سازنده این وحدت ارگانیکی هستند که در خدمت کل قرار می گیرند. از این روی اگر در گوشه و کناری می شنویم و می خوانیم که عده ای ندانسته عناصر دیگری را به عنوان اجزای جزئی، جانشین واقعیت ایران می کنند و در پی حذف عناصر دیگر بر می آیند، فقط می توانند به عنوان یک "عامیت صوری" لحاظ شوند که خالی از هرگونه "تعین و مضمون" است_مگر اینکه بتواند خود را در نسبت با #ایران توضیح دهد_. در واقع امر، و در غیر این صورت می توان آنها را نظریه ای تهی دانست. این نگرش که ایران "وحدت در کثرت" است، می تواند همه اقوام را ذیل واقعیت ایران مورد شناخت قرار دهد بدون اینکه هویت اجزاء مخدوش شود؛ اما حذف عناصر سازنده و نشاندن "مفاهیم کاذب" و این "ادعای کاذب" که می بایست پژوهشگاه های #زبانهای_ملی تاسیس شود ضمن برخورداری از یک مفهوم صوری، از حد یک ادعای تهی فراتر نمی رود و می تواند یک تهدید جدی برای " #گسست" و فراهم آوردن مقدمات #تجزیه_آتی ایران تلقی شود که در آن هرکسی برای خود سازی می نوازد؛ گسستی که #فیلسوف_سیاست ایران در پی رفعش برآمده است، در غیر این صورت با طرح آن نظریه کاذب، ایران نه تنها در مسیر توسعه قرار نمی گیرد که حتی گامی به عقب برمی دارد. لذا، آن اساتید محترم می بایست برای ارائه نظریه خود مدعای خود را ذیل "مفاهیم فلسفی" توضیح بدهند، اگر نه می توان گفت که مدعای بدون دلیل همچون کوبیدن آب در هاون است.

با احترام؛ #بهروز_زواریان؛ پژوهشگر اندیشه سیاسی هِگِل.

========================
** مقصود من از وحدت، قرار گرفتن مفهوم و واقعیت ایران، ذیل تمامیتی است که علاوه بر پرورش تمام قوای تمدنی ایران، صفت خاص و ممیزه ای است که آن را از دیگر هویت ها(=دیگر تمدن ها)جدا نگه می دارد، اما توسط روابط نیروها(Die Kraft) دائما از کل به جزء و بالعکس گذار می کند. هرچند این مفهوم، از مجرای دگر بودگی آنها معنا می یابد؛ درست به همان صورتی که آنها هویت خود را از مجرای دیگر تمدن ها می شناسند یعنی حضور به عنوان یک واقعیت. بنابراین برای ما، حتی نوشتن در باب این مسائل کاذب، که مرکزش پژوهشگاه علوم انسانی شده است، نشان دادن این واقعیت است که ما با کلیات سر و کار داریم نه جریان های کاذب که از نسخه بدل دکتر علی شریعتی فراتر نرفته اند.

💠 تابع قوانین جاری کشور

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken