🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علم‌سیاست و علم‌حقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken


📍خدایگان علیه بنده📍.. 💠 این عنوان، در واقع کلید فهم و از وجهی مدخل ورود به پدیدارشناسی روح است

هگل به خوبی به چالش نهیلیسم یا شک باوری دهه ۱۷۹۰ تا اوایل دهه ۱۸۰۰ پی برده بود. نهیلیسم در این دوره به معنی شک کردن در تمامی باورها و اعتقادات و باور به عدم فراروی از تجربه حسی بود. به عنوان مثال دیوید هیوم استدلال کرده بود که هیچ دلیلی برای این وجود ندارد که نشان دهد چیزی فراتر از تجربه وجود دارد. از این روی هگل ملزم بود که نشان دهد که عقل می‌تواند استقلال مطلق خود را برای غلبه و شناخت جهان حفظ کند و از سطح تجربه فراتر برود.. 💠 هگل هرچند صریحا از نهیلیسم سخن به میان نیاورد اما مجبور بود که با این چالش مقابله کند و نشان دهد که عقل این توان را دارد که خدا یا مطلق را بشناسد. از این روی او در عین حال باید در این میان نشان می‌داد که آگاهی فرد این توان را دارد که جهان را در تحت سیطره خود بگیرد و بر آن غلبه کند. او در این باره اینگونه استدلال می‌کند: خدایگانی که بر بنده پیروز می‌شود، یعنی به عنوان نمونه حاکمی که کسی را محکوم می‌کند، نمی‌تواند محکوم را به کلی نابود کند و از میان بردارد. چراکه حاکم یا خدایگان از طریق بنده است که به خودش واقف می‌شود. او باید بنده را به رسمیت بشناسد و او را به ع ...
  • گزارش تخلف

📍ناصرالدین شاه نماینده پتیارگی📍. 📍تا انتها بخوانید📍

💠 سید جواد طباطبایی، در تحلیل‌های خود به ما نشان می‌دهد که هرگونه تباهی کارگزاران ناصرالدین شاه به مردم هم سرایت کرده بود. ناصرالدین شاه قاجار قادر بود که در طول سلطنت خود و با استبدادی که داشت اصلاحات بنیادینی را وارد کند. اما کسانی که منافع خصوصی آنها در پای اصلاحات فدا می‌شد نمی‌توانستند این شرایط را تاب بیاورند …💠 طباطبایی از یک وجه نشان می‌دهد که شاه و کارگزاران، به دور خود حصاری کشیده بودند و تنها ندایی که به جایی نمی‌رسید فریاد مردم بود که در زمستان‌های سخت، از فرط گرسنگی و در پی لقمه‌ای نان لبیک می‌گفتند و جان می‌دادند. در واقع می‌توان گفت که در عصر قاجار، فقدان اساس پیشه کار بود. در این دوره سیاه، مردم ایران تصوری از خودکامگی و بحران‌ها و شکاف هایی که ایجاد شده بود پیدا کرده بودند اما نمی‌توانستند تصوری از جانشین خودکامگی داشته باشند …💠 جالب است که با بر تخت نشستن مظفرالدین شاه تمام امیدهای مردم بر باد رفت و همین شاه بود که نخستین سند حکومت قانون را امضاء کرد. اکنون در این دوره مفاهیم جدید در آستانه ایستاده بود. 🔻🔻. «عدالت» و «برابری» و «برادری» و «استبداد» و «مشروطه» و «ملت» ...
  • گزارش تخلف

‍ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصرناصری/دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی📍

💠 یکی از رساله‌های مهمی که از عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به دست ما رسیده است رساله «کشف الغرائب» یا «مجدیه» اثر میرزا محمدخان مجدالملک است …💠 این نوشته به واقع، نامه‌ای سرگشاده و پیشنهادی برای اصلاحات به ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است. مجدالملک به این دلیل که قرار بوده است رساله را به نظر شاه برساند در جای جای آن جانب او را رعایت کرده است. این رساله پنجاه سال قبل از جنبش مشروطه ایران نوشته شده است و در آن اشاره‌ای به آن «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» آمده است.. 💠 مجدالملک در این نوشته نوک پیکان انتقاد خود را به جانب صدراعظم می‌گیرد و از این روی می‌نویسد: «تنزلات محسوسه و امراض مزمنی که در انحطاط ایران دخیل است از این (ریاست بی حرکت) ناشی می‌شود و آنا فانا قاطبه اهالی ممالک محروسه وقوع آن امر عظیم راه هشدار می‌دهد» (همان، ۱۷).. 💠 اشاره به ریاست بی حرکت مشخصا وزیر مالیه ایران، «میرزا یوسف مستوفی الممالک دوم» است. مجد، با اشاره به منسوخ شدن رسم بی عدالتی و روشن شدن آتش بدعت، این دو عامل را منتهی به آن توفان عظیم معرفی می‌کند و از این جهت می‌نویسد: «در ایران رسم متروک شده است و آتش روشن ...
  • گزارش تخلف

📍ملاصدرا خدا را از دسترس خارج می‌کند📍.. 💠 نقد 💠

💠 صدرالدین شیرازی مؤسس حکمت متعالیه برهان صدیقین را این گونه بیان می‌کند: اگر وجود که بنابر اصالت الوجود اصیل است، بی نیاز از غیر باشد، پس مطلوب ما حاصل و واجب الوجود اثبات می‌شود، ولی اگر مستغنی بالذات نباشد، در این صورت معلول ذاتا نیازمند به سوی وجودی غنی بالذات خواهد بود؛ زیرا تحقق امری که ذاتا فقیر و عین تعلق و ربط است، بدون وجود مستقلی غنی و تام، محال است …💠 بدترین نوع فلسفه این است که با یک تعریف آغاز شود و ملاصدرا همین کار را انجام داده است …💠 ملاصدرا در برهان فوق، وجود امر مطلق= خدا را در پس الفاظ پنهان می‌کند؛ به صورتی که ما برای شناخت خدا می‌بایست اول «وجود» و «اصالت الوجود» و «بی نیازی از غیر» و «مستغنی بالذات» و «غنی» و «فقیر» را فهم کنیم تا به شناخت خدا نائل شویم. این درست است که ملاصدرا خدا را به مثابه یک بنیاد وضع می‌کند اما با پنهان کردن او در نهاد لفاظی هایی که فقط بر گسست و جدایی میان انسان و خدا دامن می‌زند، خدا را از دسترس ما خارج می‌کند؛ و در فراسوی مرزهای جهان تجربی قرار می‌دهد. این در حالی است که امر مطلق نه در آن سوی مرزهای جهان محدود که «درون ماندگار» فهم می‌شو ...
  • گزارش تخلف

📍رفع سوء تفاهم مرگ خدا📍.. 💠 وانگهی؛ عبارت «خدا مرده است» هیچ ارتباطی به مفهوم نیچه‌ای آن ندارد

چنین می‌نماید که خاستگاه این عبارت سرود روحانی «یوهان ریست» بوده باشد، آنجا که در سوگ پروردگار خود ناله سر می‌دهد: 《آه‌ای حاجت عظیم، خداوند خود، مرده است. او بر روی صلیب جان داده است》. 💠 مرگ عیسی، مسیحیت را از اندوهی بی پایان پر می‌کند. چراکه خداوند با وانهادن فرزند خود از جهان کناره گرفته است. حال که چنین است و واسطه میان خدا و انسان مرده است امکان هرگونه رهایی و رستگاری با مسیح به گور رفته است. یا می‌توان گفت که مسیح مرده و تنها گور خالی او باقی مانده است.. با احترام؛ بهروززواریان؛ بیزر، هگل۲۳۵. 💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. ...
  • گزارش تخلف

📍نقد آتشین هگل بر قلب مسیحیت📍

💠 مومن مسیحی هرگز از دولت دفاع نمی‌کند، بلکه برعکس بر اساس آموزه‌های مسیحیت مدارا و صبر پیشه می‌کند. و از آنجا که دستگیری از ضعفا را موعظه می‌کند تیشه بر ریشه قوانین مالکیت خصوصی می‌زند (BF/۶۱_۲/۴۱_۲).. 💠 در واقع هگل بر این عقیده است که آموزه‌های مسیح فقط برای عده قلیلی یا فقط برای خانواده سودمند است. از این جهت اگر بکوشیم آن را به قوانین دولت تبدیل کنیم به انبوهی هولناک از نهادهای سرکوبگر و شیوه هایی برای اغفال و به گمراهی کشیدن بشر تبدیل می‌شود. او نشان می‌دهد که مسیحیت نمی‌تواند مدعی شود بهترین دین برای اشاعه اخلاق است …💠 هگل در رساله «پاره گفتارهای برن» سقراط را در مقام آموزگار اخلاق بر مسیح برتری می‌دهد؛ چرا که به نظر او، سقراط آزادی فردی و حق فرد را برای یافتن حقیقت خود محترم می‌شمارد؛ اما بالعکس مسیح فقط طریقی معین را برای رستگاری تجویز می‌کند. وانگهی، سقراط در پی یافتن حواری نیست؛ اما عیسی مسیح از مردمان ایمان به شخص خود را طلب می‌کند. و در نهایت سقراط از این معنی آگاه است که از هیچکس برتر نیست، اما عیسی ناصری خود را منجی می‌داند …💠 استدلال هگل تا جایی پیش می‌رود که بگوید: مسیح ...
  • گزارش تخلف

🌐 نوشته منتشر شده من در نشریه آزاد (دانشجویان علوم سیاسی)، دانشگاه همدان

📍دانشگاه در ترازوی ایران📍. 📍حتما بخوانید/ دانشگاه در اوج بحران به سر می‌برد📍. 💠 برای از بین بردن یک کشور لازم نیست بر سر مردمانش بمب بریزیم؛ بلکه فقط کافی است کاری کنیم که دانشجویانش ندانند که از خود چه انتظاری دارند و برای آنها هرچیزی در برج بنشیند الا مسائل اصلی کشورشان …💠 مرحله‌ای که به آن رسیده‌ایم. 🌐 طرح مساله دانشگاه در ایران امری به غایت دشوار است. چراکه این مساله در اینجا، هر موضوعی را تحت پوشش خود قرار می‌دهد الا مسائل اصلی کشور؛ مرادم روشن است؛ «کسانی که می‌خواهند از درون، همچون موریانه، ساختار مناسبات قدرت را بر هم بزنند یا در پی تثبیت آن عمل کنند». (من در اینجا به صفحات ابتدایی لویاتان، اثر توماس هابز نظر داشته‌ام). البته، در اینجا نه در پی نق زدن هستم و نه به دنبال این که یک سری از بدیهیات روزمره را ردیف کنم؛ بلکه می‌خواهم دانشگاه را با برخی مفاهیم توضیح بدهم و سعی می‌کنم که تا حدودی به این مساله نزدیک شوم …💠 برای ما در بادی امر، دانشگاه، مکانی تکوین یافته و واقعی تلقی می‌شود. اما این محیط در حال حاضر فقط «نمود و پنداری» است که از طریق وهم بر عقل چیره شده و گمان‌ها را بر ا ...
  • گزارش تخلف

ر بازسازی می‌کند

دانشگاه در ایران می‌بایست همچون یک جزء و به عنوان آگاهی فردی ای لحاظ شود که علاوه بر خدمت به حیات کل (=ایران)، در خود انعکاس داشته باشد. در اینجا هم مشاهده می‌شود که باز شکافی اساسی میان آگاهی و امر واقع به وجود آمده است که به ظاهر رفعش دشوار است. باری؛ در این قدم دوم، دو سوی امر وجود دارد که از سویی انعکاس در خود و از سویی مساله واقعیت را به عنوان دو حوزه جدا افتاده لحاظ می‌کند. اما واقعیت امر این است که حقیقت و هویت نه در انعکاس دائم در خود و نه در میل به واقعیت است. بلکه همواره در بازی نیروها میان دو سوی، توضیح این روند ممکن می‌شود. اما با چه مقیاس و میزانی می‌توان گفت که این دو سوی با یک دیگر اتحاد می‌یابند؟. 🌐 دقیقا در همین نقطه است که مفهوم سر بر می‌آورد و به عنوان یک حلقه واسط عمل می‌کند و اتفاقا در همین جایگاه است که بحران به معنای واقعی ظهور می‌کند.. 💠 نگاه سیاست زده و نتیجه گیری. 🌐 دانشجویان به جای اینکه همچون حلقه واسط عمل کنند، با میل به مسائل سیاسی که فقط توهم حرکت می‌دهد گمان می‌کنند در راستای توسعه کشور قدم برداشته‌اند. ...
  • گزارش تخلف

📍نظرگاه مرگ خدا📍. 📍تا انتها بخوانید؛ بسیار قابل تامل📍

💠 آماج اصلی حمله هگل به مسیحیت ناشی از زندگانی بر روی زمین است که طبق آن، فرد، همچون زائری است که روی به سوی آسمان دارد. فرد مومن، از آنجا که رستگاری خود را در آسمان جست و جو می‌کند، خویشتن را بر روی زمین بی کس و تنها می‌بیند. او (=فرد مومن)، نمی‌تواند بپذیرد که «خیر اعلی» بر روی زمین تحقق می‌یابد؛ چرا که زمین را مرکز فساد و شر و … می‌بیند؛ و بنابراین آن را در آسمان جست و جو می‌کند؛ و: آنگاه با احساس بی مقدار خود و آگاهی از گناه نخستین دست به گریبان می‌شود. از این روی ‌به نظر او، پیامبری مسیح صرفا یک رویداد تاریخی است و مسیح به عنوان فردی واحد، یگانه پسر و دلبند خداوند است …💠 زمانی که مرگ مسیح فرا می‌رسد، خداوند از جهان طرد می‌شود و دیگر هیچ گونه میانجی مستقیمی میان فرد و خدا وجود ندارد، در نتیجه، آگاهی در عمق و مغاک نا امیدی به این نتیجه می‌رسد که با «مرگ مسیح، خداوند، خود مرده است». از این روی به نظر می‌رسد که این هگل بود (و نه نیچه)، که برای اولین بار "" را اعلام کرد، و این مرگ خدا به معنای زنده شدن خدای دیگری بود که نام داشت.. 💠 (بهروز‌ زواریان؛ بیزر، صفحه۲۳۳) … ...
  • گزارش تخلف

📍هگل توجیه‌گر مذهب مسیح یا نقاد آن؟ 📍

💠 یکی از مدافعان به نام تفسیر یزدان شناسی هگل، منتهی از نگرش ناهمدلانه فریدریش نیچه بود؛ او کل ایل و تبار بنیاد توبینگن_ازجمله شلینگ و هگل و هولدرلین_ را مدافعان و موجه کنندگان سری مذهب مسیح می‌دانست. نیچه در مسیحاستیز می‌نویسد: «آدمی فقط کافی است نام بنیاد توبینگن را بر زبان جاری سازد تا دریابد که فلسفه آلمانی در باطن خود عبارت از چیست؟ نوعی یزدان شناسی فریبکارانه … سوابی‌ها بهترین دروغ گویان آلمان هستند زیرا معصومانه دروغ می‌گویند».. 💠 اما این نگاه نیچه خود گواه بزرگترین دروغ او است. چراکه تفکر هگل از دوره بنیاد توبینگن تا فرانکفورت دستخوش دگرگونی‌های بزرگی شد. اگر یزدان شناسی مدنظر نیچه توجیه اصول مذهب مسیح باشد خطا است که نوشته‌های دوره توبینگن را دینی تلقی کنیم؛ چراکه هگل در این دوره نسبت به مذهب مسیح دیدگاه انتقادی دارد. هگل در رساله توبینگن صریحا اظهار می‌کند که: یزدان شناسی مربوط به تعالیم دینی است و او مایل نیست درباره آن به بحث و جدل بپردازد. به نظر می‌رسد که پس از مرگ هگل در سال ۱۸۳۱، هگلیان چپ و راست سعی می‌کردند، فلسفه او را به گونه‌ای تفسیر کنند که با اهداف آنان سازگار اف ...
  • گزارش تخلف

📍دیدگاه ارگانیکی مساله ایران📍

💠 بر حسب این نگاه، ایران همچون کلیت عام زنده‌ای است که به مدد آن ما قادر هستیم وحدت و اتصال مساله تمدن را به مراتب قدرتمندتر طرح کنیم. این الگو هرگز دست به دامان نیروهای پنهان و باور به مشیت و تقدیر الهی در پستی‌ها و بلندی‌های تمدن ایران نخواهد شد. بلکه هریک از رویدادها یا وقایع را بر حسب فهم می‌کند و به جای اینکه رویدادها و وقایع را در نسبت با هم لحاظ کند، آنها را در نسبت با حیات کل، یعنی ایران می‌فهمد.. 💠 بر اساس این دیدگاه لازم می‌آید که ذات و مواد تمدنی، خود را در قالب حرکتی پویا و مداوم متجلی کنند. وانگهی اگر در جایی، تمدن از حرکت باز می‌ایستد از این جهت است که نیروهایی مخالف آن عمل می‌کنند. لذا اگر می‌بینیم که امروزه مساله ایران مجدد طرح شده است، طرح و بسط مجدد این مساله، از مجرای نقادی ایدئولوژی‌های سد کننده حرکت «تمدن ایران» ممکن می‌شود.. 🌐. 💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. ...
  • گزارش تخلف

📍اندکی تامل📍

💠 اگر بخواهیم همچون نگرش‌های مکانیکی و تحلیلی به پدیدارهای تمدنی ایران نظر کنیم با دشواری مواجه می‌شویم. این که عده‌ای ایران را امری موهوم تلقی می‌کنند، ناشی از این دیدگاه منسوخ است که می‌خواهند توضیح تمدن را همچون اشیای عینی اطراف خود ببینند؛ در حالی که مفهوم، فقط واقعیت را توضیح می‌دهد و بر آن منطبق می‌شود. برحسب این دیدگاه‌های مکانیکی، پدیدارهای تمدن دو حالت می‌توانند داشته باشند. ۱) اینکه پدیدارهای تمدنی ایران خارج از طبیعت آن قرار دارد. در این صورت تمدن به مساله‌ای رازآمیز و موهوم سوق پیدا می‌کند که نمی‌توان به آن دست یافت. ۲) اینکه می‌پذیرند پدیدارها، کاملا عینی هستند، به این صورت بنا بر دیدگاه مکانیکی و تحلیلی، تمدن به پدیده‌ای پیچیده مبدل می‌شود که هیچ راهی برای توضیح آن وجود ندارد. به این دلیل که دیدگاه منسوخ مکانیکی، شکل گیری تمدن را به نظریه فرم یافتگی قبلی مبدل می‌کند که باید حتما علتی خارجی آن را به حرکت درآورد؛ اما نظریه جدید اپی ژنز می‌گوید بر طبق ارگانیسم و عناصر سازنده تمدنی، یک تمدن این توان را دارد که از حالت ناکامل به حالت سازمان یافته تبدیل شود و این پدیدارهای تمدن ...
  • گزارش تخلف

📍در باب دیدگاه‌های مکانیکی📍.. من تاکید کردم که ایران یک کلیت ارگانیکی است

ما ایران را به مثابه یک کل، لحاظ می‌کنیم که در هر صورت این کل بر اجزاء تقدم دارد. اما به چه صورت؟ به این شکل که تمامی کثرات (=اجزاء) به مفهوم واحد (=کل) بازگردانده می‌شوند. اما سیدجواد میری با مقدم دانستن عناصر جزئی و دامن زدن به تسلط یک قوم و حذف دیگر عناصر تمدنی، ایران را از کانال سنت تحلیلی فهم می‌کند و به نگرش مکانیکی ایران دامن می‌زند. اگر این چنین باشد، ایران به عنوان یک فرآیند و واقعیت زنده، تنها در صورتی می‌تواند موضوع باشد که در رویدادهای متوالی درک شود. اما مساله این است که واقعیت ایران است و همواره در دگرگونی‌های تاریخ، خودسامان بخش بوده است. البته سیدجواد میری به این دلیل که از سطح بحثی جدلی درباره ایران فراتر نمی‌رود، نمی‌تواند ایران را به عنوان موضوع تامل فلسفی توضیح دهد؛ وانگهی؛ از مجرای این دیدگاه مکانیکی او به ایران، نتایجی استخراج می‌شود که بر گسست دامن می‌زند. در حالی که متافیزیک ما، حتی در ساحت سنتی خود می‌تواند به عنوان یک الگو، کثرات را در وحدت گردآوری کند و ایران را در سیستمی فلسفی توضیح دهد و البته که فلسفه ورزی غیر از تمسک جستن به مبانی مکانیکی و جدلی است …🌐 با ...
  • گزارش تخلف

‍ ‍ 📍واقعیت ایران غیرقابل انکار است📍.. 📍ایران موضوع تامل ایران است📍.. 📍تا انتها بخوانید📍🔻🔻🔻🔻

💠 ایران ایران است، حتی اگر نام آن را از آن بگیرند؛ این گفته کنت دو گوبینو وزیر مختار عصر ناصری که برخلاف مدعاهای داخلی، خامه حصر نژادی، از آن نمی‌تراود، نشان از این دارد که ایران، متشکل از سه عنصر فرهنگی ایرانی_اسلامی_یونانی است و هیچ عنصر دیگری در کنار این سه موضوع نمی‌تواند به رسمیت شناخته شود. چرا که اولین شرط حضور، داشتن یک تاریخ و هویت قدرتمند فلسفی است. اما چرا این چنین است؟ وانگهی؛ می‌توان ایران را به عنوان موضوع تامل فلسفی، ذیل مفاهیم «وحدت و کثرت» توضیح داد؛ بسیار روشن است که ایران متشکل از اقوام ترک و کرد و بلوچ و … است و هرکدام از این اقوام در رابطه‌ای درونی با یک دیگر پیوند دارند و در نسبت با یک دیگر تعریف می‌شوند. در واقع می‌توان گفت که ایران همچون کالبدی است که می‌بایست همه اقوام در سپهر آن وضعیت خود را بشناسند و توضیح دهند. شاید این نکته عامل تعجب باشد که چرا باید ایران را به ضمیر «آن» شناخت و توضیح داد؟ اولا به این دلیل که ایران درست همین جایی است که ایستاده‌ایم؛ و دوم اینکه تعین مفهوم ایران در ارتباط با واقعیت آن، همچون یک کل و وحدت ارگانیکی شناخته می‌شود که می‌توان عن ...
  • گزارش تخلف

📍اندکی تامل📍

💠 امشب بخشی از پژوهش چندسال قبل خودم را در دانشگاه تبریز در باب مساله معرفت شناسی هگل می‌خواندم؛ در آنجا نتیجه‌ای از پژوهش خودم اخذ کرده بودم مبنی بر اینکه سیستم هگل در پی این است که مهر حاکمیت انسان را از تا بر همه چیز بکوبد؛ اما با حادثه‌ای که با خودم می‌اندیشم انسانی که از طبع طبیعی طبیعت می‌هراسد، چگونه قادر است ملکوت آسمان را بر زمین بدوزد؟! و: انسان با تمام این ضعف‌ها و ترس‌های خود چگونه می‌تواند حاکمیت خود را بر جهان اثبات کند؟ آیا طبیعت بر ما پیروز می‌شود؟ یا روزی می‌رسد که ما پشت طبیعت را بر خاک می‌زنیم؟ تا به امروز نمی‌دانیم …. بااحترام؛ بهروززواریان …💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. 💠 تابع قوانین جاری کشور. ...
  • گزارش تخلف