📍مقام هگل در تاریخ تفکر مدرن📍. 📍فلسفه مدرن/ حتما بخوانید📍

📍مقام هگل در تاریخ تفکر مدرن📍
📍فلسفه مدرن/ حتما بخوانید📍

💠 (به نظر من کشتی فلسفه، نه با دکارت، که با هگل بر ساحل امن خود نشست: "بهروز زواریان" لطفا با منبع به اشتراک بگذارید)

💠 بنابر قول هابرماس، هگل آغازگر مدرنیته است. علت این اطلاق شاید این باشد که با اندیشه هگل، برای نخستین بار، مدرنیته به آگاهی از خودش می رسد. بر حسب معمول در تاریخ فلسفه غرب دکارت را آغازگر تفکر مدرن قلمداد می کنند. اما مساله این است که برای اولین بار با هگل است که مدرنیته به موضوع خودش مبدل می شود. به عبارت دیگر می توان گفت که تا "انقلاب کوپرنیکی کانت" مدرنیته بسط پیدا می کند. اما با هگل دیگر مساله تاسیس مد نظر نیست. بلکه خود مدرنیته به مساله تبدیل شده است. اما ما چرا به هگل نیاز داریم؟

💠 اکثریت زمانی که با این تفکر مواجه می شوند ساختار فلسفه اندیشمندی چون هگل را شیزوفرنیک یا بی سر وته قلمداد می کنند. این نقدها و مضحک خواندن فلسفه هگل البته گذشته از تنبلی ذهنی در خواندن او و دشواری مواجهه و هم چنین خصلت دشوارنویسی او، به این مساله بازمی گردد که ما همواره در پی این بوده ایم که با ماتقدم های فلسفی خود، هگل را فهم کنیم و از این جهت یا او را ایدئولوژیک تفسیر کرده ایم یا فیلسوفی که نمی فهمد که چه می گوید. هگل ما را وادار به تفکر در ژرفای تاریخ و سیاست می کند.

💠 باری، او به ما یاد می دهد که شرط ورود به فلسفه کنار گذاشتن مشهورات و اعتقادهای سستی است که همگان دارند. هگل به قدرت عقل ایمان دارد و برای او حتی مساله ارتباط عقل و ایمان هم خارج از دایره عقل مطرح نیست. از این جهت فلسفه برای او "شهامت حقیقت جویی و باور به قدرت روح" است. هگل فیلسوفی است که ما هنوز هم باید او را بخوانیم و از مجرای شکافتن او تا عمیق ترین لایه ها و سطوح اندیشه سیاسی و عمق تاریخ پیش برویم و از آنجا گریزی به سایر مکاتب باز کنیم. اما فراموش نکنیم که تفکر ما و هر آنچه که می کوشیم و می اندیشیم ریشه اش در خاکی به نام #ایران است؛ درست همین جا که ایستاده ایم( با الهام از عنوان همایش علوم سیاسی، با حضور سید جواد طباطبایی).

💠 با احترام/ بهروز زواریان؛ با استفاده از برخی مفاهیم کتاب هگل، اثر علی اصغر مُصلِح.

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken