‍ 🔶 ایران ورای ایدئولوژی/ آگاهی نگون‌بخت ایرانیان.. ✍ بهروز زواریان

‍ 🔶 ایران ورای ایدئولوژی/ آگاهی نگون‌بخت ایرانیان

🔶 «در ایران همه چیز متولی دارد جز خود ایران»(جواد طباطبایی).

✍ بهروز زواریان

«من ایرانیان عصر قاجاران را می‌ستایم، آن‌ها مردمانی قابل ستایش بودند»!

🔶 ریچارد فرای، در بحث از تداوم «ایران» که شاید هیچ‌ تعبیری، آن تداوم را بهتر از این منتقل نکند با تشبیه ایران به سروهای شیراز، و این‌که سرو، در برابر بادهای ناملایم خم می‌شود اما نمی‌شکند می‌گوید:«تشبیهی که شاید بهتر بتواند این خاصیت پر تناقض و تداوم و نوپذیری را تعبیر کند، همانا سرو است، که در اشعار فارسی بسیار آمده است. این درخت مانند کاج، از توفان یا بادهای سهمگین نمی‌شکند و قابلیت انعطاف دارد، چون باد سهمیگن بوزد خم می‌شود و سر بر زمین می‌ساید و سپس با آرامش توفان راست قد می‌شود»(ریچارد فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، به نقل از جواد طباطبایی؛ تأملی درباره ایران، جلد یکم، دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران؛ صفحه: ۲۷؛ پانوشت).

🔶 به نظر می‌رسد که می‌توان این دریافت را در پیوند با درک وزیر مختار عصر ناصری فهم کرد. او در باره علاقه ایرانیان به گذشته تاریخی خود نقل می‌کند که: «در مدتی که در بیرون از تهران ساکن بوده است، افرادی که در آن‌جا همراه بوده‌اند شب‌ها در باره حوادث تاریخ گذشته بحث می‌کردند، حتی سربازان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. سپس ادامه می‌دهد که حتی کسانی که از تاریخ چیزی نمی‌دانستند گوش می‌دادند تا چیزی یاد بگیرند»(تأملی درباره ایران). و از این جهت ملتی که این‌گونه به گذشته تاریخی خود بهاء می‌داد مشخص بود که واحد چه نیروی حیات‌بخش و‌ فزاینده‌ای است(همان منبع).

🔶 اما به نظر می‌رسد که اکنون، ایرانیان حتی «خاطره‌ای مبهم از گذشته خود ندارند» چه رسد به «حافظه تاریخی که مکان تکوین آگاهی ملی است». ایران و‌ مراسم‌های ملی آن نه ایدئولوژیک است و نه می‌تواند این‌چنین باشد و نه حتی می‌تواند مانند ایدئولوژی‌های دهه‌های چهل و پنجاه «هم‌چون خاری در چشم مناسبات قدرت سیاسی باشد».

🔶 من پس از این دو اشاره که همه مفاهیم آن را از «تأملی درباره ایران گرفته‌ام»، به گفته‌ای از ولیعهد ایران، «عباس میرزا» خطاب به فرستاده ناپلئون، یعنی امده ژوبر، اشاره می‌کنم. عباس میرزا در آن زمان به فرستاده ناپلئون گفته بود که:«چه نیرویی شما را این‌چنین بر ما برتری داده است؟ علت پیشرفت همیشگی شما و ضعف ما چیست؟...»(همان منبع).

🔶 هرچند به تعبیر _جوادطباطبایی_ این عبارات ولیعهد ایران ژرفای بحرانی را که پدیدار شده بود، می‌رساند، اما دست‌کم به نظر می‌رسد، علاقه به بحث در باره حوادث گذشته و آن نیروی فزاینده می‌توانست جای گونه‌ای امید برای تحول آتی تاریخ را باز نگه دارد.

🔶 ارجاع‌های این متن، کاملا روشن است و چون همه این مواد تاریخی را در ذهن حاضر داشتم نتوانستم در حجم سه هزار صفحه‌ای کتاب، محل دقیق ارجاع‌ها را پیدا کنم، اما باید بگویم همه مواد و مفاهیم از «تأملی در باره ایران اخذ شده است».
≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥≥

🔶 از این روی، بالعکس، امروزه، بحران بسیار عمیق‌تر شده است و مردم ایران حتی خاطره‌ای هم از گذشته خود ندارند. آن‌ها ملتی هستند که گذشته خود را به دست فراموشی سپرده‌اند و از این جهت اگر بادهای سهمگین که در گفته ریچارد فرای آمد، کمر ایران را خرد نکرد، ملت ایران، خودشان به دستان خود، این سرو را به زمین ساییدند تا از درون «هم‌چون بادی سهمگین عمل کنند» یعنی توده‌ای ایران ویرانگر!

🔶 در برابر چنین کسانی که هیچ علاقه‌ای به خاطره خود ندارند_نمی‌گوییم «حافظه» که مکان تکوین آگاهی است_ من «مردمان و‌ ملت ایران را در عصر #قاجاران می‌ستایم، آن‌ها مردمانی قابل ستایش بودند که علی‌رغم امکانات محدود خود هم‌چنان بر تاریخ خود پای‌بند بودند»

✍ بهروز زواریان.

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken