روزهای مهاجرت یک کارآفرین و مشاور به آلمان @sahandbehnam
۴. ظلم – کمبود احساس یکدلی یا قرار ندادن خود به جای افراد دیگر
۴. ظلم – کمبود احساس یکدلی یا قرار ندادن خود به جای افراد دیگر
یکی از بدترین سموم رفتاری ظلم است که از کمبود حس یکدلی، دلسوزی یا شفقت برای دیگران ناشی میشود. هر روز در اینترنت و تلویزیون میبینیم که انسانها چقدر میتوانند رفتار ظالمانهای در قبال سایرین داشته باشند، صرفاً به این دلیل که زورشان به آنها میرسد. این جور افراد از نابود کردن دیگران اِبایی ندارند و با بزدلی هر چه تمام چهرهی خود را میپوشانند. ستمگری، خنجر از پشت زدن و تکه تکه کردنِ یک نفر مصداق بارز مسمومیت رفتاری است و هم به شمای ظالم آسیب میرساند و هم به شخصی که هدف ظلمتان قرار گرفته است.
چند سال پیش تجربهی خوبی در این زمینه کسب کردم. یک روز که حال خوبی نداشتم وارد خانه شدم و با لحنی پر از بدجنسی راجع به نحوهي بچهداری افتضاح خانم همسایه چیزهایی برای همسرم تعریف کردم. کمتر از 24 ساعت نگذشته بود که خودم هم عین همان مشکل را با بچهی خودم پیدا کردم. انگار که دنیا پیامی برای من میفرستاد: «اگر میخواهی نسبت به بقیه پرتوقع و ظالم باشی، همان موقعیتی را که خیلی منفیگرایانه قضاوتش کردی سر خودت هم پیاده میکنیم تا کمی درس شفقت یاد بگیری»، که من هم گرفتم.
اگر متوجه شدید با رفتارهایتان دارید به کسی از پشت خنجر میزنید یا نابودش میکنید، از این کار دست بکشید. عمیقتر در قلبتان جستجو کنید و شفقت خود را پیدا کنید و بدانید که همهی ما یکسان هستیم.
۵. داشتن حساسیت بیش از حد
ناتوانی در مدیریت احساسات میتواند انسان را به یک مار زهرآلود برای اطرافیانش تبدیل کند. همهی ما اینجور افراد را میشناسیم – زنان و مردانی که بر سر یک سکسکهی بیارزش یا مسائلی از این قبیل دنیا را روی سرشان میگذراند. یکی را میبینی که به خاطر طولانی شدن مدت انتظار در بانک داد و قال سر کارمند بانک راه میاندازد یا به خاطر ایراد کوچکی که در فایل پاورپوینت به وجود آمده کارمند بینوا را با آن روی سگ خود آشنا میکند و یا بچهي کوچک خود را به خاطر ریختن شیر کف زمین با صدای بلند مؤاخذه میکند. اگر به این نتیجه رسیدید که دارید بیش از حد به چیزی واکنش نشان میدهید، یا به خاطر هر مسئلهای داد و هوار راه میاندازید، آنجاست که باید به سراغ یک کمک خارجی بروید تا بتوانید دوباره بر روی احساساتتان کنترل داشته باشید و متوجه بشوید که ریشهی این همه حساسیتتان در چیست. این نوع رفتار از آن چیزهایی است که در زیر لایهی ظاهری، لایههای دیگری هم در خود دارد. در چنین وضعیتی داشتنِ دیدگاهی به جز دیدگاه خودتان – و حمایتی جدید – حیاتی است.
۶. نیاز به تأیید مداوم
نهایتا میرسیم به افرادی که بهانهشان برای به موفقیت رسیدن این است که همیشه مورد تأیید دیگران باشند و عزت نفسشان به خودشان و دیگران ثابت شود: مردان و زنانی که میخواهند چپ و راست با ارزش بودن خودشان را با «بُردن» از همکاران و همتایان و همسن و سالانشان ثابت کنند. حضور در کنار این آدمهای سمّی و نابودگرِ انرژی، بسیار ملالتآور و خستهکننده است.
این افراد در رفتارهایشان خیلی به دنبال این هستند که کارها و چیزها باید دقیقا به چه شکلی و چطور انجام شوند و به روش خشک و غیرقابل انعطافی خواستار این هستند تا حتما به اهداف از پیش تعیین شدهی خود برسند که این امر میتواند افراد نزدیک به آنها را کاملا خسته و کلافه کند. اگر شما هم جزو این افراد هستید با بدانید که زندگی تصویر بزرگتری از آنچه شما میبینید هم دارد. زندگی فراتر از پیروز شدن و شکست خوردن است. زندگی سفر، روند و مسیری است که در طی آن یاد میگیرید و به کار میبندید، به دیگران کمک میکنید و رشد میکنید.
حرص خوردن بر سر مسائلی مانند «من باید تا فلان تاریخ ارتقاء شغلی بگیرم!» یا «خانهی من باید بزرگتر و مجللتر از خانهی همسایهام باشد.» را بس کنید. نیاز رقتانگیزِ شما به ثابت کردن خود از طریق کسب موفقیت (که در واقع چیز غمانگیزی است) بر همه آشکار است به جز خودتان، و این باعث میشود تا همان خوشیای که به ظاهر در تعقیبش هستید از دستتان فراری باشد.
@dotDE