دیشب خواب اسفندیار رو دیدم.. همیشه برای من یک الگو بود

دیشب خواب اسفندیار رو دیدم.
همیشه برای من یک الگو بود. چند روز مونده به مهاجرتم یک جمعه صبح دعوتم کرد شرکتش و صبحانه رو باهم خوردیم. کتابشو برام امضا کرد و با اون لهجه قشنگ شیرازیش کلی از برنامه‌هاش برام گفت و کلی حرف زدیم. اون موقع داشت سرطانشو درمان میکرد. بعد از اینکه من مهاجرت کردم چند باری باهم صحبت کردیم. حتی کلی اطلاعات براش فرستادم که چطور تو آلمان شرکتشو ثبت کنه و ...
چند ماه بعد از اینکه رفتم فوت کرد. اواخر مارچ بود.
اما جدا ما عجب نسلی شدیم. بهترینهاش هم که ما شدیم و تحصیلات عالی کردیم و متخصص و کارآفرین شدیم، یا رفتیم اون دنیا یا رفتیم اونور دنیا. نمیدونم چی باید بگم. خدا رحمتش کنه. رفتن یه سری از افراد همیشه برای آدم دردناک و سخته.
کاش کتابشو آورده بودم. این سری برم ایران حتما با خودم میارم.

سهند بهنام، ژانویه ۲۰۲۱
@dotDE