ادامه از پست قبل:.. این اصلا به مذاق محافظه‌کاران انگلیسی خوش نمی‌آمد

ادامه از پست قبل:

حقوق انسان، مردم بسیاری را متقاعد کرد که از انقلاب فرانسه و اصلاحات چشمگیر در انگلستان حمایت کنند.
این اصلاً به مذاق محافظه‌کاران انگلیسی خوش نمی‌آمد. پین غیاباً در دادگاه محکوم شد. ۲۰ دقیقه پیش از آنکه بازداشت شود، خاک انگلستان را ترک کرد.

در فرانسۀ انقلابی آغوش‌ها به روی او گشوده بود و حتی نمایندۀ مجلس شد، اما چون با اعدام شاه مخلوع (لویی شانزدهم) مخالف بود، مورد غضب انقلابی‌های تندرو قرار گرفت و در دوران ارعاب رُبسپیر بازداشت و به مرگ محکوم شد. اما بخت و اقبال باعث شد گردن او زیر تیغ گیوتین نرود: در سلول بود و در آستانۀ اعدام، پزشکی به سلولش آمده بود. مأموری آمد و روی در سلول‌های محکومان به اعدام با گچ علامت زد. وقتی پزشک از پیش پِین رفت، در را که از دو طرف بسته می‌شد، تصادفاً طوری بست که علامت ضربدر مرگبار داخل سلول افتاد و به همین سادگی پین فردای آن روز اعدام نشد. و سه روز بعد پیش از آنکه این اشتباه مشخص شود، خود رُبسپیر خونریز سقوط کرد و پین آزاد شد.

مدتی در خانۀ سفیر آمریکا، جیمز مونرو (رئیس‌جمهور آتی آمریکا)، ماند و کتاب «عصر خرد» را در نقد مسیحیت نوشت. می‌گفت مسیحیت تقلیدی از خورشیدپرستی است و مسیح جای خورشید گذاشته شده است.

کتاب عصر خرد تاثیر بسیاری بر اذهان گذاشت، چرا که پین آن را با اسلوب شورانگیز و بیانی ساده نگاشت که احساساتی نیرومند در خوانندگان برانگیخت. این اثر در انگلستان به کتابی پرفروش بدل شد و تلاش‌های حکومت برای توقیف آن تقاضا را بیش از پیش افزایش داد. عصر خرد در آلمان، مجارستان و پرتغال طرفداران فراوانی یافت. در سال ۱۷۹۴ چهار بار، ۱۷۹۵ هفت بار و ۱۷۹۶ دو بار در امریکا منتشر شد.

در ۱۸۰۲ به دعوت رئیس‌جمهور جفرسون، به آمریکا بازگشت، اما روزنامه‌های آمریکا این بار با فحاشی به استقبال او رفتند. آن زمان نقد مسیحیت هرگز در آمریکا برتافته نمی‌شد. پین بی‌کس ماند و به نوشتن در نقد دین ادامه داد.

در واپسین سال‌های حیات به سبب وخامت سلامتی‌اش پیر و شکسته شده بود و در فلاکتی دردناک زندگی می‌کرد. او به خانه‌ی دوست خود، مارگارت دو بونویل در شماره‌ی ۵۹ خیابان گرو نیویورک نقل مکان کرد و در ساعت ۸ صبح ۸ ژوئن ۱۸۰۹ چشم از جهان فروبست. فقط شش نفر زیر تابوتش را گرفتند و حتی اجازه ندادند جنازه‌اش را در گورستان مسیحیان دفن کنند. او را در مزرعه‌ دوستش دفن کردند، اما این تحقیر بس نبود! یکی از مخالفانش (ویلیام کابِت) چند سال بعد استخوان‌هایش را از خاک درآورد و به انگلستان برد تا شهربه‌شهر به نمایش درآورد. نمایشی برپا نشد، اما استخوان‌های پین در این کشاکش گم شد و توماس پین، بی‌گور و بی‌جنازه به خاک تاریخ سپرده شد.

پین دهه‌ها یکی از پایه‌گذارانِ فراموش‌شده‌ی امریکا باقی ماند. زمانی که تئودور روزولت از او به عنوان «ملحدی پلید و پست» یاد کرد، دیدگاه رایج را جمع‌بندی کرد. تا سال ۱۸۹۲ طول کشید که اولین زندگی‌نامه‌ی مهم پین منتشر شود. هنوز هیچ چاپ معتبری از مجموعه‌ی کامل آثار پین وجود ندارد

جشن دویست سالگی امریکا کمک کرد تا علاقه به پین احیا شود. برای اولین بار مجموعه‌ی آثار عمده‌ی وی با جلد شمیز و به صورتی گسترده در دسترس قرار گرفتند و از آن زمان دست‌کم هشت زندگی‌نامه‌ی مختلف از پین منتشر شده است.

تکمیل و ویراش شده پستی از مهدی تدینی.

@dotDE