آقا من پریشب کارت بانکیمو توی دستگاه ATM داخل بانک جا گذاشتم و خیلی خوشحال اومدم خونه

آقا من پریشب کارت بانکیمو توی دستگاه ATM داخل بانک جا گذاشتم و خیلی خوشحال اومدم خونه. از همه جا هم بی‌خبر.
دیروز عصری با همسر محترم و آقاپسرمون رفتیم یه کافه قنادی خوشگل داخل وردن که کیکهای خونگی داره. کلی شیرینی و چای و ... سفارش دادیم و موقع حساب کردن معلوم شد پول نقد که ندارم هیچ، کارت کووو؟! هیچی دیگه کلی شرمنده شدم و ملک خانم حساب کرد و با کلی استرس برگشتیم خونه.
حالا همه اینها یک طرف، امروز پاشدم رفتم بانک. توی صف ایستاده بودم که تا نوبتم شد متصدی باجه عوض شد! کی اومد؟ یک خانم خیلی مسن که هر بار میرم بانک از دستش فرار میکنم. چون نه انگلیسی بلده نه اعصاب درست و حسابی داره.
این متن، ترجمه گفتگو من با ایشونه. (من انگلیسی، ایشون احتمالا آلمانی).
توجه: متن زیر احتمالا دارای مطالب غیر اخلاقی می باشد!

- سلام
Hallo
- کارت من توی دستگاه atm شما جا مونده و میخوام بدونم باید چیکار کنم؟!
Hdhdhhr (Bank) rhehdhheehhr fhruurrhjr jdjdjdjd hdhdhheheh (passport) hhdhdhdhd irirurur
- ببخشید من متوجه نشدم، شما میتونید انگلیسی صحبت کنید؟
(Nein) ^#^^#^^# jrufuhf kkkkkkkk djfjjfjf
- خیلی خب، پس حداقل کارت منو مسدود کنید و یه کارت جدید به من بدید
Hhhhhh dhdjdjrhhfvh öäfägäg üurjfhf
- کارت شناسایی میخواین؟
‌rfjfujfj
- پاسپورت؟ همرام نیست برم بیارم؟
Zzzzzzzzzz uudur
- نرم؟
Udhrhhhhrurur hurur hrjur
- ببین مادر جون، خودتو اذیت نکن، ببین تو این همکارات کسی نیست دوکلمه انگلیسی بدونه؟
Hduruhrr ruduuru
-باشه من میرم با پاسپورت و گل و شیرینی خدمت میرسم.

آقا خلاصه من فهمیدم با کارت شناسایی نمیشه، باید برم پاسپورت بیارم.
بعد یک ساعت با پاسپورت رفتم بانک. یه ۲۰ دقیقه ای توی صف واستادم تا نوبتم شد. دوباره خوردم به پست همون خانمه! 😫 جان شما حس گوسفند قصاب دیده رو داشتم. اینبار نرفتم تو باجه و به پشت سریم گفتم شما اول بفرمایید. حالا شانس من اون یکی متصدی هم داشت برای یه خانواده ۵ نفره حساب باز میکرد. ۲ نفر دیگه از پشت سرم رد کردم که سوپروایزر بانک اومد سمت من و پرسید چرا نمیری جلو؟!
- این خانم انگلیسی بلد نیست، میخوام با یکی که بلده حرف بزنم.
- کی بلد نیست؟ مارگارت؟! ایشون ۲سال کلاس زبان انگلیسی رفته!
بعدش رفت سمت مارگارت و یه چیزهایی به آلمانی گفت که فکر کنم معنیش میشد: بابایی یکم انگلیسی حرف بزن، آقا بفهمه بلدی! بگو سلام!
آقا تا اینو گفت، مارگارت مثل بلبل شروع کرد انگلیسی صحبت کردن!
- سلام، چه کمکی میتونم به شما بکنم آقای محترم؟!
منو میگی 😳😳😳😳😳
تا رئیسش رفت، باز مارگارت ریست شد! فکر کنم تو کل اون ۲سال داشته همون جمله رو حفظ میکرده 🤣
خلاصه که من انگلیسی میگفتم، مارگارت جون آلمانی جواب میداد😫
میخواستم بزنم تو سر خودم دیگه.
دیدم اینجوری نمیشه، منم زدم به سیم آخر شروع کردم باهاش فارسی حرف زدن 😂
مارگارت چشاش از تعجب باز شد بود و یکم غرغر کرد و بعد به انگلیسی گفت ببخشید من متوجه نشدم! منم باز به فارسی گفتم مشکل خودته. یه چند دقیقه ای هرکدوم به زبان خودمون فحش خارمادر به هم دادیم که دیدم مارگارت کم آورد و رفت همکارش که یه پسر جوون بود رو از پشت دیوار صدا کرد آورد.
بخدا تو ۳ دقیقه کل کارهای من انجام شد و اومدم بیرون. نمیفهمم چرا اینهارو بازنشته نمیکنن برن خونشون، این همه نیروی کار جوون این‌کشور داره.
به هر حال دیگه یاد گرفتم. از این به بعد تا برم بانک میرم پیش مارگارت جون و باهاش فارسی حرف میزنم 😋🤣😂

@dotDE