‍ ✅فساد اجتماعی. ◀️داستان‌های مدیریتی …. فردی به دکتر مراجعه کرده بود

‍ ✅فساد اجتماعی
◀️داستان های مدیریتی



فردی به دکتر مراجعه کرده بود.
در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسد و از دکتر میخواد که مدارک نظام پزشکی‌اش را ارائه دهد.

دکتر بازرس را به کناری میکشه و پولی دست بازرس میگذارد و میگوید: من دکتر واقعی نیستم.
شما این پول رو بگیر بی خیال شو.

بازرس که پول را میگیرد از در خارج میشود .مریض یقه‌ی بازرس رو می گیره و اعتراض میکند.
بازرس میگوید منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی آمده بودم ولی توی مریض میتوانی از دکتر قلابی شکایت کنی.

👈مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقا من هم مریض نیستم اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم .

✳️نکته ی راهبردی:
این است حکایت ما در جامعه، چون هر کداممان به نوعی آلوده هستیم، نمیتونیم جلوی فساد رو بگیریم.
به امید روزی که هر کس به دنبال خارج کردن خود از چرخه فساد باشد.

به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy