✅نخبه یا نخاله؟. ✍لیلاسامانی

✅نخبه یا نخاله؟
✍لیلاسامانی

من دیپلم‌ام را در یکی از مراکز «سمپاد» گرفته‌ام، از جمله مدارسی که به نام «تیزهوشان» معروف بود و مخفف عبارت «سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان».
یادم هست در برهه‌ای بعد از مراسم صبح‌گاه، در مدح خودمان سرودی را همخوانی می‌کردیم با این مطلع: «فرزانگان! ای اختران علم و ایمان/ فردای کشور را شما هستید بنیان». آماس کرده از این حجم خودشیفتگی سر کلاس حاضر می‌شدیم و احساس می‌کردیم، دنیا دارد ملتمسانه نگاه‌مان می‌کند.

باز هم یادم هست دبیری داشتیم که هر چندگاه یک بار متلکی به برچسب «تیزهوش» می‌انداخت و تمسخرمان می‌کرد.

ما البته شک نداشتیم کنایه‌های این‌چنینی برآمده از حسادت آدم معمولی‌ها به نبوغ و برازندگی و دانش ماست، ولی معلم بینوا یک بار به حرف آمد که وجود چنین مدارسی برساخته‌ی یک نگاه فاشیستی‌ست و اصولا چنین ساختاری فاشیست‌پرور است. پاسخ این حرف از سوی ما که در آن زمان ملعبه‌ی کسب و کاری به اسم«نخبه‌پروری» شده‌بودیم، پوزخندی از سرغرور بود و نتیجه‌اش تن دادن‌مان به بازی گلادیاتوروار المپیادهای مهندسی‌شده‌ و رقابت بر سر کم‌ رقم‌تر شدن رتبه‌ی کنکور.

در این میان اما اقلیتی بودند که از این غربال بعدی هم گذشتند؛ مدال‌آوران المپیادها و تک‌رقمی‌های کنکور در دانشگاه هم جای دیگری نشستند، القاب «معاف ازکنکور»، «معاف از سربازی»، «دورشته‌ای» و ... مخصوص طبقه‌ی خیلی «نخبه»ای بود که بنا به سیاست مدیران فرهنگی و آموزشی قرار بود «نبوغ جوان ایرانی» را نمایندگی کنند. «باشگاه دانش‌پژوهان جوان» محل جولان نابغه‌هایی شد که برخی‌شان با وجود مهاجرت به آمریکا، سهامدار شرکت‌های فنی داخلی هم باقی ماندند و گروهی هم بعد از چند سال زندگی در آمریکا به این نتیجه رسیدند که عق‌شان می‌گیرد از آن هویت شرقی عقب‌مانده!

این روزها و در هیاهوی فرمان کذایی ترامپ، بیش از همیشه مغز حرف معلم را درک کردم، وقتی که دیدم بعضی از این نوابغ به بی‌عدالتی معترض نیستند، بلکه شاکی‌اند به قدر ندیدن «شخص» خودشان از سوی اهالی قدرت چه در زادگاه و چه در «خانه» دوم. «فاشیست کوچولو»هایی زاییده‌ی همان مدارس که انتظار داریم دنیا وجود ما برترین‌ها، ما متفاو‌ت‌ها، را قدربداند. حالا یک جا با طلبکاری و قلدری و جای دیگر با تضرع و استغاثه.
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy