✅سمت تاریک کلمات- قسمت دوم. ✍️مصطفی نعمتی

✅سمت تاریک کلمات- قسمت دوم
✍️مصطفی نعمتی

اقتصاد ایران بسان بیماری است که پزشکان متعددی با ساختار فکری که به‌شدت دچار ناسازگاری درونی هستند، بر بالین آن گرد آمده‌اند. برخی از آنان همچنان بر طبل پارادایم روش‌های درمانی عهد عتیق که بطلان آن به اثبات رسیده می‌کوبند و برخی دیگر با وجود عدم اعتقاد به کارایی روش‌های درمانی متروک، منافعشان را در کاربست همان روش‌ها می‌بینند. معدود هستند کسانی که حال بیمار برایشان در اولویت است. آنچه گروهی از این خود پزشک‌پندارانِ تصمیم‌گیر در پی آنند، نه بهبود حال این بیمار محتضر که صید مروارید از دریای تب‌آلود اوست!

این گروه سوم؛ در واقع خطرناک‌ترین گروه برای احتمال بهبود بیمار هستند! منافع آنها در احتضار بیمار است و تا زمانی که بیمار همچنان در تب می‌سوزد، آنان قادرند گوهرهای بیشتری را در انبان خود ذخیره کنند! به عبارت دیگر، نسخه نادرست نه از سر جهل و درک نادرست که عامدانه و عاملانه است تا ثروت و فرصت‌های خلق ثروت پیش‌روی این بیمار محتضر هر چه بیشتر توسط آنان به یغما رود و کیست که مایل باشد این خوان نعمت گسترده را در غیاب صاحبان اصلی آن، نادیده انگارد و همّش را در بهبود بیمار متمرکز کند!؟

این شیوه نگاه به سیاستگذاری کلان، به‌شدت به پدیده نااطمینانی در اقتصاد ایران دامن زده است. در چنین فضایی، عملاً هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست. این فضا، مانند رانندگی در مه بسیار غلیظ است. در چنین شرایطی، عاقلانه‌ترین کار، بی‌عملی است چراکه هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست. به عبارت دیگر، بی‌عملی چه در سطح دولت و چه در سطوح فعالان بخش خصوصی، یک رفتار کاملاً عقلایی در شرایط نااطمینانی است و تا زمانی که منشأ نااطمینانی در سیاستگذاری اقتصادی در ایران وجود دارد، نه فلسفه رایج قادر به ایجاد تغییرات اجتماعی خواهد بود و نه پراگماتیسم درمان درد است.

اغلب حکومتگران نیک می‌دانند که چه چیزی برای جوامع تحت حاکمیت آنها مفید است، منافع آنها را حداکثر می‌کند و جامعه را به سمت توسعه هدایت می‌کند اما در عمل، خود بزرگ‌ترین مانع بر سر فرآیند توسعه جامعه هستند! چنین دولتمردانی به خوبی واقفند که اگر مدل حکمرانی خوب را سرلوحه خود قرار دهند، مکانیسم‌های حاکم بر مدل حکمرانی خوب، آنها را به دردسر می‌اندازد و منافع گروه‌های حامی آنها را با مخاطره مواجه می‌کند چرا که بر اساس اصول حکمرانی خوب، اصولاً قرار گرفتن آنها در موقعیت و مسند حاکمیت، نماد حکمرانی بد است!

تجربه یک راه یادگیری است اما قطعاً راه بهینه‌ای نیست. اگر یک خصیصه انسان را متمایز کرده است، آن یادگیری و ارزیابی است. تئوری و عملی دو قسمت از دانش نیستند، دانش یک چیز است که با مطالعه و آموزش، همراه با تجربیات کنترل‌شده به دست می‌آید. عمل، کامل بودن دانش ما را محک می‌زند. اگر بر اساس تئوری نتوانیم یک پروژه را اجرا کنیم، تئوری ما ناقص است. ممکن است در عمل متوجه شویم که باید نکات دیگری را رعایت کنیم و به دانش جدیدی برسیم اما این بدترین راه ممکن است

به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
telegram.me/esfahaneconomy