?مجمع فعالان اقتصادی یک کانال تلگرام نیست! ?پرمخاطب ترین تشکل اقتصادی ایران است که دقیق ترین پیش بینی های اقتصادی و آخرین تحلیلها را با شما به اشتراک میگذارد تماس : حامد پاک طینت @Hamedpaktinat
✅گر سوی مستان میروی …. ✍️فریدون خاوند. 📌تلخیص: مجمع فعالان اقتصادی
✅گر سوی مستان میروی...
✍️فریدون خاوند
📌تلخیص:مجمع فعالان اقتصادی
حکمرانی بدون انتخاب کردن امکانپذیر نیست یا، بهتر بگوییم، وظیفه نخستین هر حکومتی گزینش اولویتها و ردهبندی آنهاست. آسانترین راه برای پی بردن به ماهیت و اهداف نظامهای سیاسی در جهان، شناخت سلسلهمراتب اولویتهای حاکم بر سیاستگذاری آنها در عرصههای داخلی و خارجی است.
کره شمالی و کره جنوبی را در نظر بگیریم، دو پاره یک شبهجزیره با مردمانی که نژاد و تاریخ و فرهنگی مشترک دارند. بهرغم همه این وجوه اشتراک، دو نظام حاکم بر این شبهجزیره در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم راههای کاملاً متفاوتی را برگزیدند . نظام کمونیستی حاکم بر شمال به دکترین «جوشه» روی آورد که «خودکفایی» در عرصه اقتصادی یکی از اجزای اصلی آن بود و رژیم نظامی حاکم بر جنوب، با الهام گرفتن از ژاپن، ادغام در اقتصاد جهانی را در صدر اولویتهای خود قرار داد.
نمونه پرمعنای دیگر در این زمینه، اولویتهای کاملاً متفاوت و حتی متضادی است که نظام حاکم بر چین در دو مرحله از تاریخ معاصر خویش، پیش و بعد از مرگ مائوتسه تونگ، برای کشور برگزید. از زمان پایهگذاری جمهوری خلق چین ، حزب کمونیست این کشور به رهبری مائوتسه تونگ، همانند دیگر نظامهای مشابه، وفاداری به ایدئولوژی را در راس اولویتهای خود قرار داد و آن را بر عرصههای گوناگون زندگی کشور از جمله در عرصه اقتصادی حاکم کرد. با گزینش این اولویت، اقتصاد چین در راستای سیاست درهای بسته و «خودکفایی» سازمان یافت. هدف اصلی چین مائوئیستی، پیشبرد انقلاب «پرولتری» در سطح جهانی بود و، از این دیدگاه، اولویت اصلی جذب گروههای مارکسیست-لنینیست از سراسر دنیای آن روز بود نه جذب سرمایهگذاریهای خارجی. در عرصه خارجی نیز، برای چین آن دوران، صدور «کتاب سرخ» حاوی افکار «صدر مائو» اهمیت داشت نه صادرات کالاها و خدمات. در فاصله کوتاهی بعد از مرگ مائوتسه تونگ، جمهوری خلق چین زیر رهبری دنگ شیائو پینگ به یک چرخش 180درجهای در گزینشها و اولویتهای اقتصادی خود روی آورد، او به این نتیجه رسید که برای مقابله با فقر سیاه مسلط بر پرجمعیتترین کشور جهان، راهی نیست جز ایجاد سالانه چند ده میلیون شغل، و این همه شغل به وجود نمیآید مگر با جذب انبوه سرمایهگذاریهای خارجی و روانه کردن سیل کالاها به بازارهای گوناگون در سراسر دنیا. فرمول ابداعی او برای قانع کردن ایدئولوگهای حزب کمونیست بسیار معروف است: «گربه باید موش بگیرد. حالا چه فرق میکند که سیاه باشد یا سفید.» چرخش در سیاست اقتصادی چین، که به تازگی چهلمین سالگرد آن برگزار شد، این کشور را به «کارخانه جهان» بدل کرد و نتایجی را به بار آورد که امروز میبینیم.
تاکید بر اهمیت انتخاب و ردهبندی اولویتها به معنای ارزش داوری نیست. یک نظام سیاسی میتواند در شرایطی خاص ملاکهای معنوی یا محاسبات ژئوپولتیک را در صدر اولویتهای خود قرار دهد، ولو با فدا کردن منافع اقتصادی کشور طی یک دوره معین. با این حال تردیدی نیست که هر کشوری باید تکلیفش را روشن کند، چون نمیتوان همهچیز را با هم داشت.
تکلیف جمهوری اسلامی ایران در زمینه تعیین اولویتها و ردهبندی آنها روشن نیست یا، اگر هم باشد، از دستگاه سیاستگذاری آن پیامهای متفاوت و گاه متناقضی به گوش میرسد. احتمالاً ریشه این ابهام یا تناقص در اختلافنظر بسیار عمیقی است که بر سر مفهوم «استقلال» وجود دارد. همین اختلافنظر به گونهای چشمگیر بر روابط اقتصادی ایران با جهان تاثیر گذاشته و فرآیند توسعه کشور را با موانع بسیار جدی روبهرو کرده است.
از یاد نبریم که نظریهپردازان معروف به «جهان سومگرا»، به بهانه مبارزه با «نظام سلطه»، به کشورهای در حال توسعه توصیه میکردند ساختارهای اقتصادی خود را از «آلوده شدن» به مشکلات و فراز و نشیبهای بازرگانی بینالمللی در امان نگه دارند، دروازههای خود را بر ورود کالاهای خارجی ببندند و سرمایهگذاران غربی را به سرزمینهای خود راه ندهند. چندین نسل از روشنفکران ایران، در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی، زیر تاثیر این افکار، از شناخت واقعیتهای اقتصادی جهان و تحولات آن باز ماندند.
طی سه دهه گذشته گرایشهای ایرانی هوادار «ارتباط» در مقیاسهای منطقهای و جهانی سنگرهایی را عمدتاً در عرصه نظری فتح کردند ولی در عمل، میدان همچنان در اختیار گرایشهایی است که به «انفکاک» تمایل دارند و ایران را قلعهای میدانند در محاصره دشمنان ریز و درشت. این دیدگاه «قلعهای» مهمترین مانع بر سر راه واحدهای تولیدی ایران است که اگر از شر فشارهای داخلی و خارجی رهایی یابند، میتوانند ققنوسوار از خاکستر خود برخیزند و ب