✅ کشورداری بر اساس اصل غافلگیری!. ✍️دکتر محمد فاضلی

✅ کشورداری بر اساس اصل غافلگیری!
✍️دکتر محمد فاضلی

📌 جنگ که شروع شد من پنج و وقتی پایان یافت سیزده ساله بودم، اما خوب به خاطر می‌آورم که گوینده اخبار جنگ برخی مواقع چیزی شبیه به این جمله می‌گفت: «رزمندگان اسلام با استفاده از اصل غافلگیری به مواضع دشمن حمله کرده و موفق شدند ...». اصل غافلگیری خوب است اما برای حمله به دشمن و آن هم بعد از این‌که گفت‌وگو و هماهنگی کامل در درون ارتش خودی صورت گرفته است. غافلگیر کردن خودی‌ها فاجعه است. ربط غافلگیری با مشکلات کشور این است که کیفیت سیاست‌گذاری عمومی در کشور پایین و ریشه عمده مشکلات است، و این خیلی جدی با «اصل غافلگیری» ارتباط دارد.

📌 اگر قرار است هر اقدام توسعه‌ای نظیر هدفمندی یارانه‌ها، توسعه کشاورزی، ساخت بیمارستان، تغییر الگوی فضای سبز، سیاست قیمت‌گذاری ارز یا ایجاد سد و شبکه آبیاری صورت گیرد، پیش‌نیاز آن گفت‌وگویی مبتنی بر شاخص‌های قابل سنجش میان همه کسانی است که تحت تأثیر این اقدامات قرار می‌گیرند یا بر سرنوشت این اقدامات مؤثرند. رویه فعلی این است که بوروکرات‌ها و سیاستمداران تحت تأثیر شناخت‌های خود، سلیقه – حتی خیرخواهانه - یا منافع سیاسی و اقتصادی درباره همه این‌ها تصمیم می‌گیرند. اطلاعات درباره افکار، منافع و مقاصد سیاست‌ها و طرح‌ها، ذره ذره و گاه بر اثر نشت اطلاعات و نه حتی قصدی برای انتشار و شفافیت در اختیار ذینفعان قرار می‌گیرد. ذینفعان در غالب موارد «غافلگیر» می‌شوند. گاهی احساس می‌کنم سیاست‌گذاری کشور بر اساس «اصل غافلگیری» بازمانده از دوران جنگ است.

📌 مصادیق غافلگیری را بسیار دیده‌ایم. صنعتگران، تولیدکنندگان، بیماران داروهای خاص و بقیه مردم به یکباره می‌فهمند که قیمت ارز 4200 تومان تثبیت شده است؛ کشاورزان دشت یکباره می‌فهمند که قرار است در بالادست رودخانه سد بسازند؛ مردم شهرها یکباره متوجه می‌شوند که قوانین ساخت‌وساز تغییر کرده؛ و استادان دانشگاه به یکباره خبردار می‌شوند که قوانین ارتقا متحول شده و همین‌طور الی آخر. برخی زرنگ‌تر هستند خودشان را فوری تطبیق می‌دهند مثل آن‌ها که یک‌شبه اساسنامه شرکت‌های‌شان را عوض کردند و ارز 4200 تومانی برای واردات غیرمرتبط با تخصص شرکت‌شان گرفتند؛ و بقیه ذینفعان هم حیران می‌مانند.

📌 نظام سیاست‌گذاری فاقد نظام ارتباطی و گفت‌وگوی مؤثر است؛ و برخی وقت‌ها هم نمی‌خواهد داشته باشد تا سیاست‌ها پنهان بمانند. طراحی فرایند گفت‌وگو با ذینفعان، به اشتراک گذاشتن مستندات کارشناسی درباره منطق تصمیمات، تحلیل هزینه‌های هر تصمیم برای گروه‌های مختلف و متقاعد ساختن گروه‌ها نسبت به منافع و مضار هر اقدام انجام نمی‌شود.

📌 نظام سیاست‌گذاری گاه «غافلگیرانه رادارش روی یک هدف قفل می‌کند.» برای مثال اگر شما 200 میلیارد تومان پول داشته باشید و بخواهید برای مردم منطقه‌ای توسعه، رضایت و رفاه ایجاد کنید، باید بپرسید بین گزینه‌های مختلف نظیر توسعه صنایع کوچک و متوسط (و انتخاب بین همین صنایع)، ساختن جاده، توسعه شبکه آبیاری، ساماندهی زنجیره ارزش محصولات، ساخت سد یا توسعه گردشگری (و چند انتخاب دیگر) کدام گزینه برترین است؛ نه این‌که مثلاً رادار روی ساخت جاده یا توسعه کشاورزی قفل شود.

📌 اعمال اصل غافلگیری، یعنی گفت‌وگو و ارزیابی گزینه‌های مختلف صورت نمی‌گیرد، و ذینفعان از اهداف اطلاع نداشته باشند. یکی از عوارض خطرناک این وضعیت آن است که «به جای آن‌که اهداف، پول‌ها را هدایت کنند؛ پول‌ها، اهداف را تعیین می‌کنند.» این تفاوت خیلی ظریفی است. سؤال برای مثال این است: «آیا می‌خواهیم به هدف الف برسیم و برای آن 200 میلیارد تومان پول می‌خواهیم؟ یا ما 200 میلیارد پول می‌خواهیم و برای آن یک هدف می‌تراشیم؟» اعمال اصل غافلگیری است که «هدف تراشیدن برای پول» به جای «پول برای تحقق هدف» را ممکن می‌سازد.

📌 سیاست‌گذار و به تبع آن مجری سیاست‌ها نباید مردم و ذینفعان را غافلگیر کند. اصل غافلگیری، نظام سیاست‌گذاری را به سمت یکی از خطرناک‌ترین بیماری‌های این کشور می‌برد: پوپولیسم. این بیماری تا حدی محصول وجود ظرفیت اعمال اصل غافلگیری است. پوپولیسم معانی مختلف دارد و باید درباره آن مفصل بحث کرد، اما تعریفی خلاصه از آن چنین است: «سیاست‌گذاری به اسم مردم، بدون حضور خود مردم.» پوپولیست‌ها دائم از این می‌گویند که فلان کار را برای منافع مردم انجام می‌دهند اما نمی‌توانند پاسخ دهند که کجا، چگونه، چه زمانی و با چه کیفیتی درباره این کارها با مردم حرف زده‌اند و به اندازه کافی اطلاعات درباره آن‌ها به مردم داده و آن‌ها را قانع کرده‌اند و درباره گزینه‌های دیگر بحث کرده‌اند.

به مجمع فعالان اقتصادی ب