✅ سال جدید، لطفاً مرا به دریا بیانداز!. ✍️ دکتر مجتبی لشکربلوکی

✅ سال جدید، لطفاً مرا به دریا بیانداز!
✍️ دکتر مجتبی لشکربلوکی

آغاز سال جدید بهانه ای است برای اینکه در مورد سال آینده نقشه بکشیم. راستش را بخواهید می خواستم چند پیشنهاد «باکلاس!» برای سال جدید بدهم. از این قبیل:
پیشنهاد اول: امسال برخی جملات را بیشتر به کار بگیریم، این جملات عبارتند از: نمی دانم! اطلاع ندارم! و بلد نیستم! باید بیشتر فکر کنم و باید در این زمینه مطالعه کنم. این ها باعث می شود که راجع به هر چیزی اظهار نظر نکنیم. و ما چقدر به این نگفتن ها احتیاج داریم.
پیشنهاد دوم: امسال برخی جملات را از دایره زبان خود خارج کنیم مانند: آب از آب تکون نخواهد خورد، ما نه سر پیازیم نه ته پیاز، سنگ بزرگ علامت نزدن است! و اصولا تمام تکیه کلام ها و جملاتی که بی عملی، بی تفاوتی و بی کنشی را توجیه می کند.
پیشنهاد سوم: امسال کتاب های غیردرسی و و از غیر رشته خودمان بیشتر بخوانیم.

و .... اما راستش را بخواهید احساس کردم این ها خوب است و لازم و نسبتا با کلاس! اما ويژه سال پیش رو نیست. متاسفم از اینکه بگویم پیش بینی ها نشان می دهد احتمالا سال پیش رو سال سختی است (از عمق جانم آرزومندم پیش بینی ها بالکل غلط از آب در بیاید). فقر و بیکاری و نااطمینانی شرایط سختی را برای همه ما رقم خواهد زد. خانواده های بسیاری آسیب خواهند دید. آرزوهای بسیاری بر باد خواهد رفت. فکر می کنم امسال مهم ترین کاری که باید بکنیم این است که .. بگذارید اول یک داستان را با هم مرور کنیم:

نویسنده ای بود که برای نوشتن مطالبش به لب دریا می‌رفت، او عادت داشت که قبل از شروع کارش در ساحل قدم بزند. یک روز که در ساحل راه می‌رفت هنگامیکه به پایین ساحل نگاه می‌کرد، کسی را دید که حرکاتش شبیه رقص بود. او از اینکه فردی در آن موقع برقصد تعجب کرد، بنابراین تندتر حرکت کرد تا به او برسد. وقتی نزدیکتر شد دید آن مرد جوان نمی‌رقصد. او خم می‌شود و از روی ساحل چیزی بر می‌دارد و آن را به اقیانوس پرتاب می‌کند. گفت: صبح بخیر، می توانم بپرسم چه کار می‌کنید؟ مرد جوان پاسخ داد: ستاره دریایی به دریا می‌اندازم.
پرسید چرا؟ جوان پاسخ داد: خورشید بالا آمده و آب دریا دارد می رود پایین و اگر آنها را به اقیانوس نیاندازم خواهند مرد. نویسنده گفت: طول این ساحل ده ها کیلومتر است و در کنارش میلیونها ستاره دریایی؟ ممکن نیست که بتوانی تاثیر بگذاری. مرد جوان گوش کرد و خم شد، ستاره دریایی دیگری برداشت و آن را به پشت امواج پرتاب کرد و برگشت و گفت: برای آن یکی که موثر بود.
او آشفته شده بود و نمی‌دانست چطور جواب دهد. بنابراین به خانه اش بازگشت تا نوشته‌هایش را از سر بگیرد. در تمام طول روز، وقتی می‌نوشت تصویر آن جوان در ذهنش بود. سعی کرد اعتنایی نکند ولی آن تصویر پابرجا ماند. او فهمید مرد جوان با آن کارش، تصمیم گرفته بود که تنها نظاره گر گذر زندگی در دنیا نباشد بلکه تصمیم گرفته بود در جهان عامل و منشا اثر باشد. از خودش خجالت کشید، آن شب آشفته حال به رخت خواب رفت، صبح از خواب بیدار شد و می دانست باید کاری بکند! بنابراین بلند شد، لباسش را پوشید، به ساحل رفت و مرد جوان را پیدا کرد و همراه او به انداختن ستاره دریایی به اقیانوس سپری کرد.

امسال ستاره های دریایی زیادی هستند که در این جزر و مد لعنتی، روی ساحل جا می مانند و نیاز دارند دوباره به دریا انداخته شوند [دوباره به زندگی بازگردند]: مادر سرپرست خانواری که دیگر نای کار کردن در خانه مردم را ندارد. زن جوانی که از شوهر معتاد و بیکارش طلاق گرفته و خانه پدری نیز برای بازگشت ندارد. جوان بیکاری که باید خرج مادر پیر و دو خواهر معصومش را بدهد. صنعت گری که به خاطر رکود و تورم چرخش نمی چرخد و ده ها طلبکار و شاکی دارد و صدها کارگر که چشمشان به دست های اوست و ...

نگوییم حالا فرضا ما به این فرد کمک کردیم، آیا وضعیت کشور تغییر خواهد کرد؟ هر گاه چنین ابهامی در ذهن تان ایجاد شد به این دیالوگ فکر کنید؛ «طول این ساحل ده ها کیلومتر است و در کنارش میلیون ها ستاره دریایی؟ ممکن نیست که بتوانی تاثیر بگذاری. مرد جوان گوش کرد و خم شد، ستاره دریایی دیگری برداشت و آن را به پشت امواج پرتاب کرد و برگشت و گفت: برای آن یکی که موثر بود!» قرار هم نیست همه حمایت ها مالی باشد، گاهی اوقات با یک سفارش، یک ضامن شدن، یک جمله، یک لبخند، می شود به یک ستاره دریایی جا مانده دوباره زندگی بخشید.

خود من تصمیم گرفته ام، امسال بیشتر از گذشته از طریق موسسات نیکوکاری و خیریه سهمم را ایفا کنم. همه ما می توانیم نقش کوچکی در تحقق این زیباترین نیایش آغاز سال داشته باشیم؛ حول حالنا الی احسن الحال! با انداختن یک ستاره