?مجمع فعالان اقتصادی یک کانال تلگرام نیست! ?پرمخاطب ترین تشکل اقتصادی ایران است که دقیق ترین پیش بینی های اقتصادی و آخرین تحلیلها را با شما به اشتراک میگذارد تماس : حامد پاک طینت @Hamedpaktinat
✅رشد، گرفتار در چنبره دو نرخ. ✍️ مهرداد سپه وند
✅رشد ،گرفتار در چنبره دو نرخ
✍️ مهرداد سپه وند
ایران سلاح مهیبی دارد که میتواند با آن طومار سرمایهداری غرب را در هم بپیچد. این سلاح موشکهای بالستیک نیست. برای این منظور به متحدان بینالمللی که هرازچندگاهی اتحادشان را فراموش میکنند هم نیازی ندارد؛ میتواند همان در داخل مرزهای خود عمل کند. اساساً برای این منظور باید یک مقدار از برخوردهای سیاسی اجتناب کرده و ریسک سیاسی را حداقل کند. خب در این حالت و با این فروض آیا ما یکسر طعمه آمریکای جهانخوار نخواهیم شد؟ اتفاقاً نقشه این است که آمریکا را واداریم که اجازه بدهد تا سرمایههایش بیایند و آزادانه وارد کشور ما شوند.
بله، شاید حدس زده باشید. وجود نرخ سود سپرده بانکی بیستوچنددرصدی در کنار آرامش نسبی حاکم بر بازار ارز چنانچه با کاهش ریسک سیاسی همراه شود میتواند چنان تلاطمی بهواسطه هجوم سرمایهها به این سرزمین ایجاد کند که بانکهای آن ممالک را ورشکسته سازد! با چنین گزینه جذابی چه کسی سراغ اوراق قرضه چهاردرصدی با سررسید 10ساله آمریکا میرود یا حاضر خواهد بود با بهره منفی در بانکهای آلمان سرمایهگذاری کند؟
ایران با وجود دومین ذخایر گازی و چهارمین ذخایر نفتی جهان و سایر امکانات و منابع خدادادی در کنار اندازه قابل توجه بازار برای هر سوداگری میتواند یک بهشت رویایی باشد. برای کشور ما در صورت حل مشکل ریسک، تحقق رشد دورقمی از بلعیدن راحتالحلقوم هم راحتتر خواهد بود. این را عرض کردم که بگویم اگر ریسک در اقتصاد ما اینقدر بالا نبود همین نرخ سود بالا و نرخ ارز ثابتی که اغلب همقطاران اقتصادی عامل کندی رشد میدانند خودشان میتوانند محرک رشد باشند.
البته شاید بگویید این صحبتها، خیالپردازی است. چون نه اولویت اول ما رشد پایدار اقتصادی است و نه قاعده آن است که سیاستبازان به ساز اقتصاددانان برقصند. بلکه این اقتصاددانان هستند که باید تصمیمهای سیاسی را مفروض بگیرند و بعد نسخه خودشان را بپیچند.
نرخها، برآمد مجموعه نیروهای اقتصادی و نتیجه کار مجموعهای از عوامل ساختاری از جمله ریسکها هستند. نرخها، به واقع آن بخش از کوه شناور یخ هستند که بیشتر قابل رویت است. البته میشود بولدوزر انداخت و آن بخش را با دریا همسطح کرد تا دیده نشود. اما این به معنای از بین رفتن کوه یخی نیست که همچنان در آن زیر است.
اما اگر چنین است، چرا سیاستبازان اینقدر روی نرخها، مانور میدهند. شاید دلیل این امر آن است که بدینوسیله آنها میخواهند با هزینه کم چنین القا کنند که با صدور یک دستور کوه را جابهجا کردهاند. هزینهاش دو خط و یک امضا و صدور دستورالعملی است که در حد حرف میماند. اینکه ورود و مداخله دولت را محدود به نرخگذاری بدانیم یک خطای جدی است.
اما در مورد نرخ ارز برخی استدلال میکنند که شناور کردن نرخ ارز با توجه به تاثیری که بر افزایش صادرات دارد میتواند به عنوان یک عامل تحریک تقاضا عمل کند و کشور را از وضعیت رکودی بیرون آورد. اما نتایج بررسیها نشان نمیدهد که حساسیت صادرات به نرخ ارز بالا باشد. اینکه کالا در بازار داخلی مشتری ندارد و بیشتر از تقاضاست به معنای آن نیست که بشود صرفاً با تعدیل قیمت آن را صادر کرد.علاوه براین بخش مهمی از واردات ما کالاهای واسطه است و از اینرو انتظار نمیرود با شناور کردن نرخ ارز منافعی بیش از صدمات وارده نصیب کشور شود. پژوهشها نیز رابطه مثبت و قوی را بین تراز تجاری و نرخ ارز نشان نمیدهد.
اما سیاست در زمینه نرخ ارز همانطور که گفتیم فارغ از این مسائل و عمدتاً متوجه استفاده از نرخ ارز برای کنترل تورم بوده است. دو دلیل برای این کار وجود دارد. نخست اینکه نگرانی جدی درباره خطر گرفتار شدن در مارپیچ ارز-تورم وجود دارد به طوری که همه منافع افزایش نرخ را زایل کند. دوم آن که اساساً چون دست بانک مرکزی در استفاده از ابزارهای لازم برای سیاستگذاری پولی چندان باز نیست، لنگر نرخ ارز برای کنترل تورم جور این کاستی را میکشد.
در مجموع اینکه گفته میشود رشد پایدار اقتصادی در چنبره تصمیمگیری بر روی دو نرخ، نرخ سود بانکی و نرخ ارز، گرفتار آمده است و همه چیز وابسته به تصمیم درست در این زمینههاست تنها یک سوءبرداشت و ناشی از عارضه نرخزدگی است. آنچه بیش از هر چیز کشور بدان نیاز دارد درایت و جسارت در انجام اصلاحات ساختاری فراگیر در حوزه نظام مالی و بانکی برای توسعه کارکرد فعال و ثمربخش این نظام است. این مهم از سیاستبازانی که تنها به دنبال کمهزینهترین مسیرها هستند کمتر انتظار میرود. مهمترین اصل در سیاست آن است که هر تغییری هزینه دارد. پس انجام این اصلاحات هم زور میخواهد، هم دانش و تجربه. به عبارتی گاو نر میخواه