روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت. -------------------------
ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت
-------------------------
قسمت اول
برایان ریگان بیماری خوانشپریشی یا dyslexia داشت. یعنی مشکل داشت در خوندن و نوشتن. همیشه غلط غلوط مینوشت یا سخت درسی رو حفظ میکرد. بخاطر همین خیلی مسخرهش میکردن تو مدرسه. اما وقتی بزرگ شد، فکر کرد که کسی بخاطر این بیماریش بهش مشکوک نمیشه اگه اطلاعات فوق سری آمریکا رو بدزده.
برایان حالا نزدیک به ۴۰ سالش بود. یک روز در سال ۲۰۰۱ در کنار مدرسهی بچگیش از یک ون پیاده شد. از دور نگاهی به مدرسه انداخت و کل خاطرات تلخ تحقیر همکلاسیها، معلمهای بیخود و بولی شدنها یادش اومد. چند دقیقهای از دور مدرسه رو نگاه کرد و بعدش راهشو کج کرد سمت یک سری درخت و بوته.
داخل اون درختا شد، چند لحظهای اطراف رو پایید ببینه کسی هست اطراف یا نه. با یه بیلچهی کوچیکی که همراه داشت شروع کرد به کندن زمین. سپس یه سری کاغذ حاوی شماره تلفن از جیب بغل پالتوش در آورد و خاکش کرد. این حرکتش تا اون زمان بزرگترین حرکت جاسوسی در تاریخ آمریکا بود.
و منتظر بود که طی روزهای آینده، این کارش براش چندین میلیون پول با خودش بیاره. اگر موفق میشد، دیگر نگران پول نبود و تا آخر عمرش خودش و خانوادهش رو برای همیشه ساپورت میکرد. تو خیالشم به این فکر میکرد که با این پول زیاد، آدما بهش احترام میزارن و تواناییهاش رو بالاخره ثابت میکرد.
یک دوشنبه صبحی، در نوامبر سال ۲۰۰۰، یک بسته پستی برای مامور ویژهی اف بی آی، استیون کارر Steven Carr ارسال میشه. بسته حاوی سه دسته متن بود که همگی رمزگذاری شده بودن. روی بسته نوشته بود: این اسناد حاوی اطلاعات فوق محرمانهست. کل متن تمامی صفحات رمزگذاری شده بودن.
سه نامه بود که همزمان ارسال شده بود. اسناد اول شامل یک نامهی چهار صفحهای بود با ۱۴۹ خط حاوی متن و اعداد.نامهی دوم شامل راهنمایی کاربر برای رمزگشایی کدها بود. و نامهی سوم شامل یکسری کد بود. کدهایی که به زبان cipher کدگذاری شده بودن.
این بستهی پستی از طرف خبرچین ایالات متحده در کنسولگری لیبی برای اف بی آی ارسال شده بود. اسم ارسال کننده نامشخص بود. با زیر و رو کردن نامه، متوجه شدن که نویسندهی اصلی این اطلاعات در نامهی اول نوشته که اگر نامههای دوم و سوم رو دریافت نکردین، در روزنامه واشنگتن پست یک آگهی حاوی فروش یک ماشین دست دوم کار کنین. فرد نفوذی، یا اون کسی که این اطلاعات حساس رو میخواست بفروشه، فکرشم نمیکرد که این نامهها همگی سر از اف بی آی در بیاره. و البته فهمیدیم که چون خود ایالات متحده در کنسولگری لیبی خبرچین داشت، از ماجرا باخبر بود.
پس از رمزگشایی چند صفحه، به این متن رسیدن: من آنالیزور خاورمیانه در مرکز امنیت اطلاعات ملی آمریکا NSA هستم. من مایلم اطلاعات حساس و فوق حساس مرتبط با کشور شما را برایتان ارسال کنم. من به تمامی اطلاعات محرمانهی NSA، DIA و Centcom دسترسی دارم.
برای اینکه ثابت کنه دروغ نمیگه یه سری مدارک رو الصاق کرده بود: عکسهای هوایی از قایقهای تفریحی قذافی که نیروهای آمریکا گرفته بودن، نشریه داخلی و خیلی محرمانهی داخل مرکز امنیت ملی، اطلاعاتی از پایگاههای نظامی خاورمیانه و مواردی از این دست.
مامور اف بی آی، کارر، همچین چیزی تابحال ندیده بود. فهمید این اطلاعات از نظر حساسیت کار فردیه که به کل اطلاعات محرمانه آمریکا دسترسی داره. حتی متوجه شد که تصاویر و مدارک از سیستم ارتباطی داخلی NSA به نام اینترلینک دانلود شدن. قضیه انقدر مهم بود که ممکن بود سطح هشدار رو ببرن بالا.
اما برایان ریگان بخاطر هوش و استعدادی که داشت ۲۰ سال پیش به استخدام سازمان امنیت ملی در اومده بود. ایدهی دزدی اطلاعات یک سال پیش یعنی سال ۱۹۹۹ به ذهنش زده بود. اون موقع نالان بود از وضعیت حقوقش و اینکه سازمان گفته بود ادامه کار رو باید اروپا انجام بده یا اینکه بازنشست بشه.
اما ریگانی که با مشکلات شخصی دست و پنجه نرم میکرد، و زنش هم داشت ترکش میکرد، با این موضوع کنار نیومد. بازنشستگی زود هنگام برایان رو دچار پنیک کرد و اینکه مهارتهایی که داشت خارج از سازمان شغل درست حسابی براش پیدا نمیکرد. بخاطر همین بود که اواخر کارش ایدهی دزدی اطلاعات محرمانه به ذهنش خطور کرد. در سازمان مسئول آپدیت کردن سیستم ارتباط داخلی Interlink بود. از طریق اون سیستم به اطلاعاتی دسترسی داشت که آمریکا میلیاردها دلار برای به دست آوردنش هزینه میکرد سالیانه. از اینجا بود که فکر کرد با گشتن میون اون همه اطلاعات، میتونه اطلاعات بدربخوری در بیاره.
------
@friedrish