روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ----------
ماجرای جاسوسی که پشیمان شد
----------
قسمت سوم و آخر
ظاهرا با سبیل تراشیده، و کلاه بر سر، 20 دقیقه پیاده خیابون رو میره بالا. میرسه به سفارت جدید شوروی و وارد سفارت میشه. اونجا ویکتور چرکاشین بهش خوشامد میگه. چرکاشین از بلندپایههای کاگب بود که اون آلدریچ و هنسن رو استخدام کرده بود.
یورچنکو به محض رسیدن به سفارت شروع میکنه به دروغ گفتن. آمریکاییها منو گرفتن تو رم، دوا خورم کردن، بیهوش بودم و وقتی چشم باز کردم آمریکا بودم. اینا منو دزدیدن و ازم اطلاعات کشیدن. چرکاشین میدونست که یورچنکو دروغ میگه چون مامور خودشون، آلدریچ، ازش بازجویی کرده بود.
چرکاشین میدونست که این آقا به شوروی خیانت کرده و تمام این حرفا من درآوردیه ولی ازش استقبال کرد. برای اینکه یورچنکو برنگرده دوباره تو آغوش آمریکاییها، با داستانش همکاری کرد تا زمان مناسب که یه جوری برش گردونن مسکو. اف بی آی مطلع شد و کل اون شب رو دنبالش گشتن.
این آخرین باری بود که یورچنکو رو دیدن. چند روز بعد، سفارت شوروی در واشنگتن رسانهها رو دعوت کرد، یورچنکو اومد جلو دوربینها و گفت آمریکاییا منو دزدیدن، بهم دراگ دادن و بیهوشم کردن. زیر فشار ازم اطلاعات گرفتن و ازین حرفا. گفت بخاطر مواد مخدر من نمیدونم چی گفتم به آمریکاییا.
به رسانهها گفت: لطفا از مسئولین سیا بپرسین که از من چی شنیدن چون خودم یادم نمیاد. من رو بیرحمانه وادار به حرف زدن کردن زیر مصرف شدید مواد. خبرنگارا زیاد حرفاش رو باور نکردن چون خیلی سالم و سلامت بود و شبیه کسی نبود که شکنجه شده.
خیلی زود سوار هواپیماش کردن و برش گردوندن مسکو. اذیتش نکردن و اونجا مثل قهرمان ازش استقبال شد. یکی به این دلیل که اگر اذیت میشد، آمریکا میفهمید که حرفاش درست بوده. و اینکه استقبال ازش چهره آمریکا رو مخدوش میکرد که فریب یک نقشه پیچیده رو خورده.
این ماجرا هرچند برای شوروی خیلی سخت و تکان دهنده بود اما مجبور شدن بهش مدال بدن تا کل ماجرا رو به نفع خودشون تموم کنن. یکی از افسران کاگب بعدا گفت که یورچنکو یا شدیدا زبل و تیزهوش بود یا یک حرومزادهی خوش شانس که کشته نشد.
این قضیه باعث کلی بحث و گمان شد. آیا از اول این یک فریب بود؟ یا اینکه یورچنکو وسط راه نظرش عوض شد؟ خبرنگارا از ریگان درباره این ماجرا پرسیدن. گفت ما هیچ چیزی نداریم که ثابت کنیم این فریب بوده یا واقعا پناهنده بود ولی نظرش عوض شد. ما هم متحریم از ماجرا.
این ماجرا خیلی برای آمریکا شرمآور بود. ریگان مسئولین سیا و اف بی آی رو کشید به کنگره و ازشون سوال کرد. از اون طرف شوروی ماجرا رو در رسانهها به نفع خودش پیش میبرد. یکی از نظریهها اینه که ماجرا یک فریب بوده برای لو دادن دو جاسوس قدیمی شوروی در آمریکا.
برای اینکه حواسها به سمت اونا پرت بشه تا نیروهای جدیدشون با امنیت بیشتری شروع به کار کنن. اومد دو نفر رو لو داد تا دو نفر جدیدتر کار کنن و آمریکا خیال کنه که نفوذیها رو بازداشت کرده. آلدریچ که تا عمق سیا نفوذ داشت 10 سال پس از این ماجرا بازداشت شد و هنسن هم پونزده سال بعد.
یک نظریه دیگه اینه که یورچنکو واقعا نظرش عوض شد! نه به معشوقهش رسید و نه اینکه سرطان معده داشت. حتما از ترس یا هر نوع خیال دیگری، به این فکر افتاده که برگرده و چون قضیه رسانهای شده بود، میدونست که کاریش نخواهند داشت.
این بخشی از یک گزارش مفصل و جذاب بود که در نشریه اسکوایر منتشر شده. آلدریچ آمس و رابرت هنسون هنوز زندهن و زندان هستن. یورچنکو هم با وجود اینکه خبری ازش نیست ولی ظاهرا در مسکو زندهست هنوز و حدود 85 سالشه.
لینک گزارش
------
@friedrish