🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷 یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
🔴 نظریه.. ✍ (دانشجوی علوم اجتماعی)
🔴 نظریه #پنجره_های_شکسته
✍ #فرشید_خضری (دانشجوی علوم اجتماعی)
این نوشتار درباره نظریه پنجرههای شکسته و نسخههای جدیدتر از این نظریه است. نوشتار در دو بخش تنظیمشده است. بخش اول به نظریه ابتدایی پنجرههای شکسته و هشت ایده اصلی آن میپردازد و بخش دوم به نسخه اخیرتر این نظریه میپردازد که توسط سامپسون و همکاران توسعهیافته است.
✅ بخش اول
نظریه پنجرههای شکسته را ویلسون و کلینگ (1982) در مقالهای تحت عنوان پنجرههای شکسته: پلیس و امنیت محله ارائه دادند. از نظر آنان تنها یک پنجره شکسته در یک ساختمان بدون نظارت، نشانهای است از اینکه هیچکس مراقب آن ساختمان نیست و وعده شکستن پنجرههای بیشتری را نیز میدهد. بینظمی نشانهای است از اینکه هیچکس مراقب محله نیست و میتواند منجر به ترس از جرم، عقبنشینی از فضاهای عمومی، درهمشکسته شدن کنترلهای اجتماعی و جرائم جدیتر شود. بر اساس نظریه پنجرههای شکسته اگر به بینظمی رسیدگی نشود میتواند منجر به ترس از جرم شود. افزایش ترس باعث میشود شهروندان از فضاهای عمومی استفاده نکنند و از اتخاذ اقدامات محافظتی مختلف صرفنظر کنند. لذا کنترل اجتماعی غیررسمی که توسط ساکنان اجتماع، صاحبان کسبوکار و سایر محافظان محله اعمال میشود کاهش مییابد.
فروپاشی کنترلهای اجتماعی در ترکیب با بینظمی بهنوبه خود زمینه مناسبی را برای جرائم جدی فراهم میآورند. ویلسون و کلینگ (1982) استدلال میکنند که مسائل جزئی مانند نقاشیهای روی دیوار یا تکدیگری، به معنای واقعی برابر با پنجرههای شکسته در یک ساختمان است. بهعلاوه، این نوع تخلفهای جزئی زمانی که انباشته میشوند، به مجرمان علامت میدهند که این منطقه توسط کسانی که در آن زندگی میکنند یا پلیس کنترل نمیشود. این جرم بیشتری را وعده میدهد چراکه نشان میدهد خطر شناسایی یا دستگیری اندک است. پنجرههای شکسته مدلی را ارائه میدهد که در آن بینظمی میتواند بهصورت غیرمستقیم منجر به جرائم جدی شود. «پنجرههای شکسته فرض میکند بینظمی بهطور غیرمستقیم از طریق تضعیف کنترلهای اجتماع و محله منجر به جرم میشود» (سوزا و کلینگ، 2006: 84). سوزا و کلینگ (2006: 79) بر اساس مقاله ویلسون و کلینگ هشت ایده اصلی پنجرههای شکسته را به شرح زیر نام میبرند:
1. بینظمی و ترس از جرم بهشدت باهم رابطه دارند: ویلسون و کلینگ (1982) به رفتارها و شرایط بینظم اشاره میکنند. لگرینج، فرارو و سوپینسک (1992: 312) بینظمی را بهمثابه نامدنیتهای تعریف میکنند که «استاندارهای اجتماعی را نقض میکند و نشاندهنده فرسایش هنجارها و ارزشهای پذیرفتهشده است». بهطور کلیتر، محققان بینظمی را به دو بخش تقسیم کردهاند: فیزیکی و اجتماعی (فرارو، 1995؛ اسکوگان، 1990). بینظمی فیزیکی به شرایط قابلمشاهده و بهراحتی قابلتشخیص مانند زبالههای ریخته شده در محیط، پنجرههای شکسته و مسدود شده، خانهها و خودروهای رهاشده، نقاشی روی دیوار و غیره اشاره میکند. از نظر فرارو (1995: 15) نامدنیتهای اجتماعی را میتوان بهمثابه «رفتارهای مخل اجتماعی مانند حضور جوانان گستاخ و اخلالگر، افراد بیخانمان، متکدیان و مستها («اخلالگران» در خیابان») تعریف کرد، یا شاید، همسایگان بیملاحظه». اسکوگان (1990: 4) بینظمی را به شرح زیر تعریف میکند:
«بینظمی موضوع رفتار است: شما میتوانید ببینید که این اتفاق میافتد (مصرف مشروبات الکلی در فضایی عمومی و یا روسپیگری)، [میتوانید] آن را تجربه کنید (هو شدن یا آزار جنسی) یا به شواهد مستقیم آن (مثل نقاشی روی دیوار یا وندالیسم) توجه کنید. اختلال فیزیکی شامل نشانههای بصری سهلانگاری و زوال بدون مراقبت است: ساختمانهای ناکارآمد یا بد نگهداری شده، چراغهای خیابان شکسته شده، سطلهای که پر از زباله هستند و کوچههای پر از زباله با موشهای زنده. رویهمرفته، بینظمی فیزیکی به شرایط حال حاضر اشاره میکند، درحالیکه بینظمی اجتماعی بهمثابه رویدادهای کموبیش ضمنی ظاهر میشوند».
ترس از جرم «بهمثابه واکنش عاطفی بیم یا اضطراب ناشی از جرم یا نشانههای که فرد با جرم در نظر میگیرد» تعریفشده است (فرارو،1990: 4). رفتارهای بینظم و شرایط باعث میشوند فرد احساس کند که محله و اجتماعی بسیار جرم خیز است. بهعلاوه، بینظمی برخی از نشانهها درباره سطح کنترل اجتماعی –هم رسمی و غیررسمی- در منطقه را نشان میدهد که بیشتر بر روی ادراک از خطر و ترس تاثیر میگذارد.
http://telegram.me/Iranianspa