زیرا، دستور کار ترامپ، انطباق کامل با ذهنیت استراتژیک مشترک تل‌اویو و ساختارهای امنیت ملی امریکا، ندارد!

زیرا، دستور کار ترامپ، انطباق کامل با ذهنیت استراتژیک مشترک تل‌اویو و ساختارهای امنیت ملی امریکا، ندارد!
هرچند که خلاء نسبی موجود، می‌تواند به فعال شدن دوباره گروه‌های تروریستی بیانجامد و این مطلوب اسراییل است، اما، اینک، وضع حامیان داعشِ پیشین (ترکیه، سعودی، امارات، قطر، و خود اسراییل و امریکا) با اوضاع سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، یکسان نیست! بازگشت آن داعش، حتماً دیگر امکان‌پذیر نیست!
- چهارم، تردیدی نیست که پروژه تجزیه سوریه (و عراق)، به دست داعش، که یک پروژه امریکایی و اسراییلی بود، شکست خورده، و حاکمیت حزب بعث سوری و شخص بشار اسد، مجدداً بر سوریه تثبیت شده است.
اما، در عین حال، هنوز پروژه خاورمیانه بزرگ از دستور کار ساختار حاکمیت ایالات متحده و اسراییل، حذف نشده، هرچند که ترامپ، با این طرح و اینگونه اهداف و رویکرد‌های استراتژیک رابطه خوبی ندارد.
می‌توان گفت، دوران ترامپ، دوران توقف و تعلیق طرح‌های استراتژیک و ژئوپولیتیک امریکایی در منطقه است.
این امر، ترکیب غریبی از فرصت و چالش برای همه طرفهای درگیر در «امر خاورمیانه»، اعم از قدرتهای منطقه (ایران، عربستان، ترکیه و ...) و قدرتهای جهانی (روسیه، اتحادیه اروپایی و قدرتهای اروپا، چین و هند...) فراهم کرده است.

سوال سوم؛ «چالش‌ها و، یا فرصت‌های ناشی از این جابجایی/خروج، برای منافع امنیت‌ ملی ایران (بلکه منطقه) چه خواهد بود؟

مهم‌ترین پیام تصمیم ترامپ، پذیرش تثبیت دولت اسد، و برسمیت شناختن نقش محور مقاومت، در کنترل اوضاع سوریه است.

همینکه ترامپ سعی می‌کند وانمود نماید که این اقدام با هماهنگی و مسئولیت پذیری دولت اردوغان انجام شده، خود به معنای نارضایتی امریکا از نقش موثر محور مقاومت/ ایران، و روسیه در کنترل اوضاع است.
تاکید ترامپ بر واگذاری مسئولیت جمع‌کردن باقیمانده داعش از سوریه، مهم‌ترین بُعد ابتکار عمل اوست!
در واقع، ترامپ نیز نیک می‌داند که ترکیه در حقیقت مجبور به پذیرش «امرِ واقع» و انهدام شبکه داعش و النصره و احرار‌الشام و... توسط محور مقاومت/ ایران، و روسیه شد.
اردوغان، با نهایت ذکاوت، از یک شکست مسَلَّم در پروژه تجزیه سوریه گریخت و خود را در آخرین لحظات، در قطار فاتحان قرار داد!
پس، ترکیه حقیقتاً نقش ایجابی در شکست داعش نداشت. اینک هم، دغدغه آنکارا، مساله غلبه بر نوار کُردی شمال سوریه است. هنوز مساله ادلب باقی‌ است، هنوز ترکیه دنبال غلبه بر نیروهای دموکراتیک کُردی است، هنوز آنکارا سودای سلطه بر مرزهای مشترک در مناطق الحسکه و الرقه سوریه را دارد، و هنوز نقش اجلاس آستانه، در سرنوشت باقی‌مانده تروریست‌های مورد حمایت انکارا و واشنگتن، تعیین کننده است.
پس، بازی ترامپ در محور آنکارا، حکایت از یک «زد و بند» خاص،و نوعی پوشش تُرکی برای وزن دادن به تصمیم ترامپ است.

مبتنی بر این مقدمات؛ می‌توان فرصت‌ها و چالشهای احتمالی ناشی از این وضع را، برای ‌ایران و منطقه فهرست نمود:

* چالشها؛

اول- احتمال تقویت و تجهیز جریانات تروریستی و بازگشت آشوب در سوریه و عراق، بدلیل ایجاد انگیزه برای عوامل "غیر دولتی" (non state actors) و بازیگران خُرد در سوریه و عراق.

دوم- احتمال استفاده جناح تندروی صهیونیستی از فرصت "خلاء نسبی قدرت" و انجام تحرکات نظامی علیه بخشی از نیروهای مقاومت.
سوم- احتمال استفاده ترکیه از فرصت موجود و اجرای عملیات پرحجم در دو سطح کلاسیک/ ارتش ترکیه و غیر کلاسیک/ نیروهای تروریستی تحت پوشش و حمایتِ خود، در جهت سرکوب قوای کُردی و اشغال شرق فرات و مناطق شمالی سوریه. (تکرار عملیاتی شبیه به شاخه زیتون- ژانویه ۲۰۱۸)
چهارم- اینک که ادلب تحت نفوذ تروریست‌های احرارالشام و النصره و عفرین در اشغال قوای ارتش ترکیه است، اعلام خروج امریکا (حامی قوای شبه‌نظامی دموکراتیک کُرد)، از سوریه، زمینه برای تسلط ارتش ترکیه در منطقه‌ای به وسعت الحسکه و الرقه (از المالکیه تا منبج!) فراهم شده.
هرچند ارتش ترکیه به تنهایی قادر نیست از عهده یک چنین تهاجم بسیار وسیع برآید، اما، در صورت وقوع چنین اقدامی، بخش اعظم تلاش‌های صلح در محور آستانه و سوچی و ژنو به خطر خواهد افتاد.
پنجم- احتمال توافق سه‌جانبه ترکی-روسی-امریکایی، در خصوص تعیین وضعیت نیروهای دموکراتیک کُرد سوریه و نیز نحوه استقرار یا سلطه غیر مستقیم ترکیه بر مرزهای شمال شرق سوریه !
ششم- احتمال بروز وقفه در روند مذاکرات ژنو، و تطویل و تعویق فرایند مذاکرات مربوط به تدوین قانون اساسی جدید سوریه و تعیین تکلیف باقی‌مانده تروریست‌های متمرکز در ادلب.
هفتم- درگیر شدن بیش از حد ظرفیت و ضرورتِ دیگر قدرتهای منطقه در بحران سوریه، بلحاظ ایجاد فضای مانور ناشی از خروج امریکا.

* فرصتها؛

اول- برای جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین فرصت، اثبات نظریه «مداخله بی‌سرانجام امریکا» در وضعیت امنیتی منطقه، و کفایت قوای بومی منطقه در حل و فصل بحران‌های تحمیلی است. همچنین است، اثبا