در آخرین پست گریزی به کتاب «خشونت و نظمهای اجتماعی» نوشته نورث و همکاران زده بودم و اینکه چه دلالتها و راهنمای عملهایی برای هر گون

در آخرین پست گریزی به کتاب "خشونت و نظمهای اجتماعی" نوشته نورث و همکاران زده بودم و اینکه چه دلالتها و راهنمای عملهایی برای هر گونه تغییر و اصلاحات در ایران میتواند داشته باشد.

امروز دیدم احسان سلطانی (که لزوما با همه دیدگاه های وی موافق نیستم) به بهانه نامه استعفای عباس اخوندی و با استناد به نظریه نظم دسترسی محدود نورث متنی نوشته است و به خوبی نچسب بودن و حتی زیانبار بودن نظر طرفداران آزادی اقتصادی و رقابت و توسعه بخش خصوصی و ... برای شرایط کنونی ایران را توضیح داده است.
تا حد زیادی مطمئن هستم که اگر کتاب خشونت و نظمهای اجتماعی از سوی چنین کسانی خوانده شود در طرفداری و دفاع آتشین (و شاید از روی تنبلی فکری) خود از چنین ارزشهایی که کمتر جایگاه و پایگاهی در اقتصاد کنونی ایران دارد تجدید نظر خواهند کرد.

نوشته احسان سلطانی را با اندکی تلخیص در ادامه میگذارم.