«بحران اعتبار و اهمیت اعتماد»

«بحران اعتبار و اهمیت اعتماد»

«بحران اعتبار و اهمیت اعتماد»

این مطلب پس از بحران مالی سال ۸-۲۰۰۷ نوشته شد که کمبود و بحران اعتبار را ناشی از فروریختن بنای اعتماد می‌داند. هشدارهای آن زمان نوشته حتی اینک اعتبار بیشتری دارد.

بخشی از آن را در ادامه می‌آورم.

اهمیت اعتماد

اعتماد یکی از مسلط‌ترین ویژگی‌های زندگی اجتماعی است که در عین حال کم‌ترین توجهی به آن شده است. همه ما هر روز بدون فکر و تامل از اعتماد بهره می‌گیریم. من به مدت چهل و یک‌سال از روی اعتماد هر ماهه مبلغ قابل توجهی به طرح مستمری بازنشستگی می‌پرداختم، بدون اینکه در قبال آن یک دلار دریافت کنم. خوشبختانه اعتماد من توجیه داشت: چون وقتی که چند ماه قبل بازنشسته شدم، منافع آن را به چشم دیدم.

زندگی مالامال از این تمرین‌های تقریبا عادی شده اعتماد کردن است. به‌ندرت کسی از ما می‌تواند همه اطلاعاتی را که برای گرفتن تصمیمات به شیوه‌ای کاملا عقلایی نیاز داریم بدست آورد. حتی وقتی که ما به دقت تصمیمات را سبک و سنگین می‌کنیم، در یک نقطه معین باید از جستجو برای کسب اطلاعات بیشتر دست برداریم و بگوییم «دیگر بس است» و تصمیم را براساس آنچه که می‌دانیم و چگونه احساس می‌کنیم بگیریم. شیوه انجام این کار به شدت تحت تاثیر جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و رسم‌ها و فرهنگ آن جامعه است. به علاوه اعتماد پویایی خاص خود را دارد: آن معمولا خودتقویت‌کننده است. ما به اعتماد کردن تا فراتر از نقطه‌ای ادامه می‌دهیم که شواهد نشان می‌دهد بی‌اعتمادی رفتار مناسب‌تری خواهد بود. هرچند که اعتماد هم کشش و انعطاف بی‌نهایتی ندارد: سرانجام به نقطه‌ای می‌رسیم که شواهد متضاد اثر خود را می‌گذارد و ما به سمت بی‌اعتمادی برمی‌گردیم، که به همان اندازه تجمعی و خودتقویت‌کننده است.

اقتصاد به اصطلاح جهانی شده کنونی، با مردم فقیرتر در کشورهای پیشرفته نیز کاملا سختگیرانه برخورد می‌کند. کارگران با مهارت‌های طولانی عمیق، بیکار می‌شوند یا با دستمزدهای خیلی پایین مجبور به کار می‌شوند. وقتی آدم‌های ثروتمند املاک بزرگ در لندن و جنوب شرق آن و خانه دومی در نورفولک می‌خرند قیمت‌های خانه را بالا می‌کشند و دستی یافتن افراد فقیر به هر نوع خانه دایمی را مشکل می‌سازند. به علاوه در آمریکا، شرکت‌های بزرگ به‌تدریج ریسک بالقوه فلج‌کننده‌ بیمه درمان را به دوش کارکنانشان می‌اندازند.

همه این ایرادات، نابرابری را تشدید کرده و ثبات کل اقتصاد بین‌المللی را تهدید می‌کند و خشم و بی‌اعتمادی قوی ایجاد می‌کند. تروریسم معاصر اسلام‌گرا ریشه‌های بسیاری دارد اما یکی از آنها قطعا بی‌اعتمادی افراطی به غرب است این بی‌اعتمادی نسبت به شیوه استثمار مردم غیرغربی است که آنها را مجبور می‌سازد انضباط بازار را بدون کسب منافع آن مشاهده کنند و جنبه‌های روش زندگی سکولار مادی‌گرا را بپذیرند که باورهایشان را تحقیر می‌کند.

goo.gl/SJTiWS