هیرشمن و راهبردهای توسعه اقتصادی (۴).. «ارزش‌های سنتی جامعه، مخالف یا موافق تغییر؟»

هیرشمن و راهبردهای توسعه اقتصادی (4)

«ارزش های سنتی جامعه، مخالف یا موافق تغییر؟»

🔹کسانی که بر اهمیت کارآفرینی و دانش مدیریتی تأکید می‌ورزند نقش آغازگری سرمایه را معمولاً دست‌کم می‌گیرند. باز هم به شیوه‌ای قانع‌کننده‌ نشان داده شده است که توانایی کارآفرینی به معنای دقیق کلمه معمولاً در کشورهای توسعه نیافته کم نیست، اما به علت افق زمانی کوتاه‌مدت و دانش و تجربه ناکافی، توانایی‌های کارآفرینی اغلب از توسعه و ترویج صنایع مولد به سمت سایر فعالیت‌های آشناتر کوتاه‌مدت در خرید و فروش کالاها و املاک و مستغلات منحرف می‌شود. حتی تأکید شده است که کارآفرینی، دقیقاً مثل سرمایه، «محصول فرعی فرایند توسعه اقتصادی است و در جامعه‌ای که روی خوش به آن نشان نمی‌دهد به‌ندرت یافت می‌شود.»

🔹درست زمانی که این واقعیت بیشتر آشکار شد که عقب‌ماندگی اقتصادی را نمی‌توان برحسب نبود یا کمیابی صریح این یا آن نوع نیروی انسانی یا عامل تولید تبیین کرد، توجه به سمت نگرش‌ها و نظام‌های ارزشی معطوف شد که مشوّق یا مانع پیدایش فعالیت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی موردنیاز هستند. ما خود تا حدی به این مسیر پژوهشی علاقه‌مند هستیم. با این حال هر زمان نظریه‌ای مطرح شده بود که یک نظام ارزشی معین را پیش‌شرط توسعه محسوب می‌کرد، معمولاً با زمینه‌های تجربی در تضاد درمی‌آمد: توسعه حقیقتاً در هر جایی بدون یاری گرفتن از آن «پیش‌شرط» تحقق یافته بود. به علاوه این‌جا دوباره نظریه‌های متفاوت یکدیگر را خنثی می‌کنند. برای نمونه، به نظر مشکل می‌رسد استدلال کنیم فضای کلی فکری جامعه باید با پیشرفت صنعتی موافق باشد و با این حال یک عامل راهبردی با اهمیت خاص، حضور گروه‌های اقلیت یا افرادی با رفتار نابهنجار یعنی مورد نکوهش اجتماعی است.

🔹حدس دیگری که زده می‌شود اینست که وقتی فرصت اقتصادی پیش می‌آید، عمدتاً از سوی کارآفرینان بومی یا اقلیت‌های نابهنجار و غیرمعمول درک شده و مورد بهره‌برداری قرار خواهد گرفت، که البته بستگی دارد آیا ارزش‌های سنتی جامعه روی خوش به تغییر نشان می‌دهد یا خیر.
https://telegram.me/jafar_kheirkhahan