«اغلب اعتراضات در دوره ثبات اقتصادی رخ می‌دهد»

«اغلب اعتراضات در دوره ثبات اقتصادی رخ می‌دهد»
گزیده‌ای از پاسخ‌های ساهان کاراتاسلی، استاد دانشگاه جانز هاپکینز به پرسش‌های محمد معماریان منتشره در «وقایع‌اتفاقیه» یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶
حدس می‌زنم خبرنگار بخشی از پاسخ کاراتاسلی به آخرین پرسش که «وقتی یک حرکت اعتراضی آغاز می‌شود، آیا می‌توان خاتمه مشخصی هم برای آن پیش‌بینی کرد؟» را تغییر داده یا کوتاه (بخوانید سانسور) کرده است.

عطف به برداشته‌شدن برخی تحریم‌ها، افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصاد ایران، شاهد بازیابی [بهبود اوضاع] اقتصادی هستیم و ثبات بهتر از 6 یا هفت سال گذشته است اما اگر آمار نرخ بیکاری کلی و به‌ویژه جوانان را نگاه کنیم، این آمار نیز رو به افزایش بوده‌اند؛ لذا برخی عوامل اقتصادی نیز در کارند که به بی‌ثباتی وضعیت نزد اقشار خاصی منجر می‌شوند. اگر مقایسه‌ای با سایر کشورهای منطقه داشته باشیم، می‌بینیم تونس و مصر هم در آن برهه به نسبت مثلا سه دهه پیش خود رشد اقتصادی سریعی داشتند اما مشکل به نحوه توزیع منافع آن رشد برمی‌گشت.

در اغلب موارد، اعتراضات در دوره ثبات اقتصادی رخ می‌دهد که مردم منابع بیشتری برای بسیج عمومی دارند، یا اینکه دست‌شان هم چندان خالی نیست ولی وعده‌هایی که نخبگان سیاسی به آنها داده‌اند برآورده نشده‌اند.

مردم می‌بینند و می‌دانند که زندگی‌شان مجزای از فضای سیاسی حاکم و افرادی که برای حکمرانی انتخاب کرده‌اند، نیست. لذا وقتی به مشکلات اقتصادی-اجتماعی‌شان فکر می‌کنند، ردپای سیاست را می‌بینند. در حقیقت اگر گمان کنید فرآیند سیاسی و منتخبان شما می‌توانند مشکلات‌تان را حل کنند، به خیابان‌ها نمی‌آیید بلکه خواسته‌هایتان را به شیوه دیگری مطرح می‌کنید چون به سیستم اعتماد دارید اما اگر به خیابان‌ها بیایید، به تلویح می‌گویید برای حل مشکل‌تان اعتمادی به فرآیندهای سیاسی موجود ندارید،

یک نکته دیگر هم هست: نه همه مسائل اقتصادی ولی اکثر مسائل مهم اقتصادی در نهایت مسائل سیاسی‌اند و مردم این را می‌فهمند. اکثر اوقات، تغییردادن سیستم اقتصادی، دشوارترین پرسش است و مردم نمی‌دانند چطور این کار را انجام بدهند اما اگر از آنها بپرسید که چه‌کار باید کرد، سراغ تغییردادن تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران می‌روند که از دید آنها نیز یک انتخاب منطقی است چون می‌گویند: «ما که نمی‌توانیم اقتصاد را عوض کنیم ولی می‌توانیم این افراد را عوض کنیم.» چنین رویکردی در حقیقت زمینی‌تر و عینی‌تر از تلاش برای عوض‌کردن سیستم اقتصادی است.

دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی اغلب نمی‌توانند اعتراضات و انقلاب‌های اجتماعی را خوب پیش‌بینی کنند. یعنی ما مرتبا در پیش‌بینی این اتفاقات ناکام می‌مانیم. داستان همیشه از این قرار است: به منطقه نگاه می‌کنیم و می‌گوییم فلان اتفاق محال است، بعد که آن اتفاق می‌افتد، می‌گوییم این اتفاق اجتناب‌ناپذیر بود! شاید بتوان ماجرا را این‌طور توضیح داد: مردم همیشه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند و این مشکلات انباشته می‌شوند اما انباشت آنها لزوما به تحرکات اعتراضی منجر نمی‌شود بلکه تابع اقتضائات است. جرقه ماجرا هم معمولا غافلگیرکننده است چون مشکلات مردم آن‌قدر انباشته می‌شود که حتی یک رخداد کوچک مثل افزایش قیمت تخم‌مرغ یا نان هم می‌تواند جرقه اعتراضات شود.

در شورش‌های سال 2013 ترکیه جرقه ماجرا را چند درخت زد: این درخت‌ها در یک پارک بودند، پارک در میدان تقسیم بود، می‌خواستند درخت‌ها را قطع کنند، خود آن پارک و درختانش هم اهمیت چندانی نداشت که مردم این‌قدر نگرانش باشند. لذا هیچ‌کس نمی‌توانست پیش‌بینی کند که قطع آن چند درخت، به چنان شورش گسترده‌ای منجر شود. به‌خاطر همین‌ وجه اقتضایی است که پیش‌بینی چنین اتفاقاتی دشوار می‌شود. پس وقتی درباره اعتراضات اجتماعی حرف می‌زنیم، باید توجه کنیم که همیشه اقشاری از جامعه دچار مشکل‌ هستند. به یک معنا، اجتماع همیشه باردار شورش است اما نمی‌دانیم چه زمانی وقت زایمانش می‌رسد و چه چیزی می‌زاید.

کسانی به خیابان‌ها می‌آیند و اعتراض می‌کنند ولی امکان پیروزی هم ندارند اما اگر بلافاصله شکست نخورند، حال‌وهوای اعتراض تداوم می‌یابد. در این حالت، مناقشه‌ای میان دو بخش جامعه ظهور کرده و ریشه می‌دواند یا ممکن است شکل‌های دیگری هم به خود بگیرد؛ لذا متاسفانه وقتی چنین اعتراضاتی رخ بدهند، اتفاقات درون آنها جرقه اعتراض‌ها و خشونت‌های دیگری می‌شود. ....

http://vaghayedaily.ir/newspaper.aspx?NewspaperTextID=1635